اگر کسی‌ فراماسون‌ و عامل‌ انگلیس‌ باشد، غیرمنطقی‌ و غیر قابل‌ باور نیست‌ که‌ با انگلیسها دشمنی‌ کند، یعنی‌ می‌توان‌ باور کرد که‌ عامل‌ و مزدور انگسلتان‌ به‌ دستور ارباب‌ تظاهر به‌ مخالفت‌ با انگلستان‌ کند. اما اینکه‌ مزدور انگلستان‌ و عضو فراماسونری‌، صدای‌ «اتحاد اسلامی‌» بلند کند، به‌ هیچ‌ روی‌ پذیرفتنی‌ نیست‌ و کسانی‌ که‌ سید جمال‌ را عضو فراماسونری‌ می‌دانند متوجه‌ تناقض‌ این‌ مطلب‌ با داعیه وحدت‌ اسلامی‌ او نیستند. توضیح‌ مختصری‌ این‌ نکته‌ را روشن‌ می‌کند. در قرن‌ نوزدهم‌، انگلستان‌ امپراطوری‌ بلامنازع‌ استعماری‌ در سراسر عالم‌ بود. اما مرکز ثقل‌ مستعمرات‌ انگلیس‌، هندوستان‌ بود که‌ درست‌ در مرکز سرزمین‌ اسلامی‌، پرجمعیت‌ترین‌ و پرمنفعت‌ترین‌ نقاط‌ عالم‌ بود. از سوی‌ دیگر انگلستان‌ در سیطره کامل‌ یهود واقع‌ شده‌ بود. در رأس‌ نظام‌ سرمایه‌داری‌ این‌ کشور روچیلد و یهودیهایی‌ از نوع‌ او بودن‌ و در رأس‌ نظام‌ سیاسی‌ این‌ مملکت‌ هم‌ دیزرائیلی‌ و جهودانی‌ از این‌ دست‌ قرار داشتند. سابقه دشمنی‌ یهود هم‌ با اسلام‌ بر کسی‌ پوشیده‌ نیست‌. یهود و انگلستان‌ در اروپای‌ قرن‌ نوزده‌ با دو مانع‌ بزرگ‌ مواجه‌ بودند: یکی‌ روسیه تزاری‌ و دیگری‌ امپراطوری‌ عثمانی‌ و برای‌ این‌ هر دو قدرت‌، نقشه‌های‌ مفصلی‌ تنظیم‌ کردند که‌ آخرین‌ و مؤثرترین‌ آن‌ جنگ‌ جهانی‌ اول‌ بود که‌ منجر به‌ انهدام‌ هر دو شد. روسیه تزاری‌ ضد یهود تبدیل‌ شد به‌ اتحاد جماهیر شوروی‌ سوسیالیستی‌ با رهبری‌ قاطع‌ و کامل‌ یهود و با ایدئولوژی‌ ضد مذهبی‌؛ و امپراطوری‌ عثمانی‌ هم‌ تکه‌تکه‌ و قطعه‌قطعه‌ گردید، تا هم‌ بکلی‌ اندیشه اسلامی‌ از بین‌ برود و هم‌ فلسطین‌ برای‌ حضور صهیونیستها در آن‌ آماده‌ شود. انگلستان‌ یهودی‌زده ابرقدرت‌ استعماری‌ قرن‌ نوزده‌ برای‌ مواجهه‌ با دنیای‌ اسلام‌ یک‌ طرح‌ و برنامه دقیق‌ و حساب‌شده‌ تنظیم‌ و طراحی‌ کرده‌ بود. در چنین‌ طرح‌ و برنامه‌ای‌ برای‌ کشورهای‌ اسلامی‌ مهلکترین‌ و خطرناکترین‌ مسئله‌، تفرقه‌ و چند دستگی‌؛ و بزرگترین‌ مانع‌ انجام‌ مقاصد یهود و انگلیس‌، بیداری‌ اسلامی‌ و حرکت‌ اعتقادی‌ ـ سیاسی‌ وحدت‌ اسلامی‌ بود. نحوه عمل‌ انگلستان‌ در خود هندوستان‌ شایان‌ توجه‌ فوق العاده‌ است‌. هندوستان‌ در قرون‌ 11 تا 13 هجری‌ ـ معادل‌ شانزده‌ و هفده‌ میلادی‌ ـ تحت‌ سیطره حکومت‌ مسلمانان‌ مغولی‌ و یک‌ کشور اسلامی‌ کامل‌ بود با فرهنگ‌ و تمدنی‌ غنی‌ و سرشار از عمق‌ و معنویت‌. انگلستان‌ سالیان‌ دراز و با تمهیدات‌ فراوان‌ و بیش‌ از همه‌ با ایجاد تفرقه‌ و برادرکشی‌ عاقبت‌ خود را به‌ درون‌ سرزمین‌ اسلامی‌ هند کشاند و با کوشش‌ و تلاش‌ فوق العاده‌، علاوه‌ بر استثمار وحشیانه‌ و غیر قابل‌ تصور که‌ همه خون‌ این‌ سرزمین‌ اسلامی‌ را مکید، با همه توان‌ زمینه‌های‌ تضعیف‌ و بلکه‌ نابودی‌ اسلام‌ را در این‌ مملکت‌ فراهم‌ آورد تا جایی‌ که‌ وقتی‌ به‌ ضرورت‌ اوضاع‌ و احوال‌ بین‌المللی‌ قرار شد، کم‌کم‌ مستعمره‌ها ـ و منجمله‌ هند ـ مستقل‌ شوند، آن‌ را به‌ هندوها تحویل‌ داد و از هند مسلمان‌، یک‌ سرزمین‌ بت‌پرست‌ فقیر و عقب‌افتاده‌ و یک‌ مشت‌ مسلمان‌ بیچاره‌ و ذلیل‌ باقی‌ گذاشت‌. این‌، وضع‌ و حال‌ انگلیس‌ در تمامی‌ قرن‌ نوزده‌ میلادی‌ بود. رابطه سید جمال‌الدین‌ با این‌ ابرقدرت‌ استعماری‌ چگونه‌ بود؟ «سید، انگلستان‌ را نه‌تنها قدرتی‌ استعماری‌ بلکه‌ دشمن‌ صلبی‌ مسلمانان‌ می‌دانست‌ و معتقد بود که‌ هدف‌ انگلستان‌ نابودی‌ اسلام‌ است‌، چنانکه‌ یک‌ بار نوشت‌ که‌ انگلستان‌ از آن‌ رو دشمن‌ مسلمانان‌ است‌ که‌ اینان‌ از دین‌ اسلام‌ پیروی‌ می‌کنند… سید جمال‌الدین‌ دشمن‌ انگلیس‌ بود و تا می‌توانست‌ به‌ انگلیس‌ بد و بیراه‌ می‌گفت‌: چون‌ انگلیس‌ را خوب‌ می‌شناخت‌ و از دست‌ آنها در افغانستان‌ و هند و مصر و ایران‌ و پاریس‌ سختیها کشیده ‌ بود…» (7) از سوی‌ دیگر گمان‌ نمی‌رود کسی‌ بین‌ تشکیلات‌ فراماسونری‌ و انگلستان‌ و یهود، جدایی‌ و انفصال‌ قائل‌ باشد. اینها همه‌ یک‌ واحدند، گیریم‌ با جلوه‌ها و برخوردهای‌ متفاوت‌. فراماسونری‌ از ابتدا که‌ در انگلستان‌ ایجاد شد، همیشه‌ در جهت‌ منافع‌ یهود و انگلستان‌ در سراسر جهان‌ عمل‌ کرده‌ است‌ و با این‌ وصف‌ به‌ هیچ‌ روی‌ نمی‌توان‌ قبول‌ کرد که‌ شخصی‌ عامل‌ و مزدور فراماسونری‌ باشد، ولی‌ از بیخ‌ و بن‌ با حیات‌ و هستی‌ انگلستان‌ و فراماسونری‌ و یهود در تباین‌ و تضاد باشد. در واقع‌ تنها همین‌ کوشش‌ برای‌ وحدت‌ اسلامی‌ و بیداری‌ اسلامی‌؛ برای‌ سید جمال‌الدین‌ اسدآبادی‌ کافی‌ است‌ که‌ او را از هرگونه‌ اتهام‌ فراماسون‌ بودن‌ و انگلیسی‌ بودن‌ مبرا سازد و با این‌ وصف‌ به‌ هیچ‌وجه‌ نمی‌توان‌ قبول‌ کرد که‌ انگلیس‌ و فراماسونری‌ به‌ یک‌ عامل‌ خود بگوید: تو بلوا راه‌ بینداز و سر و صدا درست‌ کن‌ و این‌ کارها را با عنوان‌ «اتحاد اسلامی‌» بکن‌. بخصوص‌ که‌ در آن‌ روزگار هیچ‌ حرکت‌ اسلامی‌ در مصر یا کشورهای‌ اسلامی‌ دیگر نبوده‌ که‌ خیال‌ کنیم‌ این‌ تدبیر برای‌ پیشگیری‌ یا کنترل‌ بوده‌ است‌. مهمترین‌ چیزی‌ که‌ از سید جمال‌ برای‌ دستگاه‌ فراماسونری‌ و استعمار انگلیس‌ موجب‌ خطر بوده‌ همین‌ اتحاد اسلامی‌ بوده‌ و به‌ نظر می‌رسد که‌ تمام‌ کوشش‌ آنها برای‌ خدشه‌دار کردن‌ سید جمال‌ و حرف‌ و حرکتش‌، برای‌ رسیدن‌ به‌ این‌ نکته‌ بوده‌ که‌ مردم‌ باور کنند، اتحاد اسلامی‌ نه‌ شدنی‌ است‌ و نه‌ فایده‌ای‌ دارد و اصلاً کسی‌ در این‌ باره‌ کاری‌ هم‌ نکرده‌ است‌. یحیی‌ دولت‌آبادی‌، از فراماسونهای‌ جا افتاده‌، می‌کوشد نشان‌ دهد که‌ اتحاد اسلامی‌ نه‌ یک‌ اعتقاد اصولی‌ اسلامی‌، بلکه‌ یک‌ حرکت‌ سیاسی‌ بوده‌ است‌. او می‌نویسد «سلطان‌ عثمانی‌ به‌ خیال‌ افتاده‌ است‌ برای‌ پیشرفت‌ مقاصد سیاسی‌ خود، فرق مختلف‌ اسلامی‌ را با یکدیگر متحد نموده‌، به‌ این‌ وسیله‌ مقام‌ خلافت‌ را مقتدر ساخته‌ در مقابل‌ تجاوزات‌ دول‌ مسیحی‌ به‌ قوت‌ اتحاد اسلام‌ ایستادگی‌ نماید. سلطان‌ در پیشرفت‌ این‌ مقصد وجود سید را لازم‌ دانسته‌...» (8) در حالی‌ که‌ سالها قبل‌ از اینکه‌ سلطان‌ عثمانی‌ به‌ این‌ خیال‌ بیفتد، سید جمال‌ برای‌ تحقق‌ آن‌ کوشیده‌ بود. حسین‌ دانش‌ اصفهانی‌، که‌ از نوشته‌اش‌ غربزدگی‌ و اندیشه‌ها و باورهای‌ فراماسونری‌ می‌بارد می‌نویسد: «سید، یک‌ امر حتمی‌الوقوع‌ را (تخریب‌ سلطنت‌ مستبد ناصرالدین‌ شاه‌ و تجدد و آزادی‌) در ایران‌ کرد و راه‌ را برای‌ ملت‌ ایران‌ کوتاه‌تر نمود، والا سیاست‌ اتحاد دول‌ اسلام‌ که‌ سید آن‌ را سی‌ سال‌ پیش‌ از این‌ وجهه عزیمت‌ خود قرار داده‌ بود، امروز دیگر باطل‌ و منسوخ‌ است‌ و هیچ‌یک‌ از ملل‌ شرق اکنون‌ امیدوار عود چنین‌ سیاستی‌ نیست‌ و همه‌ می‌دانند که‌ امتداد و دوام‌ هستی‌ هر ملتی‌ اکنون‌ بسته‌ به‌ ثبات‌ و دوام‌ نیروی‌ زندگی‌ آن‌ است‌ در طرق تمدن‌ و تکامل‌ با نگاه‌ داشتن‌ زبان‌ و آداب‌ و عواید پسندیده خود. ره‌ چنان‌ رو که‌ رهروان‌ رفتند.» (9) اسماعیل‌ رائین‌ که‌ دشمنی‌ او با سید جمال‌ و نیز مخالفتش‌ با روحانیت‌ مشهود است‌ می‌نویسد: «سید جمال‌الدین‌ ادعا می‌کرده‌ که‌ منظورش‌ از تشکیل‌ لژ انجمن‌ وطنی‌ مصر 1 ـ ایجاد اتحاد و روح‌ صمیمیت‌ مابین‌ ملل‌ و قبایل‌ اسلامی‌. 2 ـ کم‌ کردن‌ نفوذ علماء سودجو که‌ به‌ واسطه‌ اعمال‌ نامشروع‌ خود اسباب‌ ذلت‌ مسلمین‌ را در دنیا فراهم‌ کرده‌اند؛ بوده‌ است‌. بنا به‌ ادعای‌ نویسنده کتاب‌ مردان‌ نامی‌ شرق «اعضاء آن‌ مجلس‌ هم‌قسم‌ شدند که‌ دامنه کار خود را بگیرند و به‌ نتیجه‌ قطعی‌ که‌ همانا عملی‌ نمودن‌ نقشه‌ سید بود، برسند تا شاید بدین‌ وسیله‌ سیاست‌ دول‌ اجنبی‌ را در مصر زمین‌ زده‌، مسلمین‌ شرق را از ذلت‌ و خواری‌ نجات‌ دهند» (10) و بعد برای‌ اینکه‌ هرگونه‌ اندیشه اتحاد اسلامی‌ را غیرعملی‌ نشان‌ دهد، (رائین‌) در چند صفحه‌ بعد می‌گوید: «میرزا محمد قمی‌ رئیس‌ جامع‌التقریب‌ مذاهب‌ اسلامی‌ که‌ به‌ سالها مقیم‌ قاهره‌ بود و جمعیت‌ دارالتقریب‌ مذاهب‌ اسلامی‌ را در آن‌ شهر تشکیل‌ داده‌ و همان‌ راه‌ سید جمال‌الدین‌ یعنی‌ نزدیک‌ کردن‌ شیعه‌ و سنی‌ را تعقیب‌ می‌کند...» (11) ـ مهدیقلی‌ هدایت‌ می‌نویسد: «سید جمال‌... تلاش‌ بی‌اندازه‌ می‌کرده‌ است‌ به‌ مقامی‌ برسد... بالفرض‌ در مصر انقلاب‌ می‌شد مصر به‌ روز بدتری‌ می‌افتاد. ظاهراً سید از اتحاد اسلام‌ سخن‌ می‌گفت‌. نادر با همه قدرتی‌ که‌ داشت‌ اتحاد اسلام‌ را عنوان‌ نموده‌ و به‌ جایی‌ نرسیده‌، اتحاد و اتفاق دو کلمه بدبختند... عنوان‌ اتحاد اسلام‌ هم‌ برای‌ خدمتی‌ بود به‌ عبدالحمید دشمن‌ ناصرالدین‌ شاه‌.» (12) ـ مخبرالسلطنه هدایت‌ می‌نویسد: «اتحاد اسلام‌ که‌ مرام‌ سید بود، معنی‌ ندارد.» (13) ـ خان‌ ملک‌ ساسانی‌ فکر اتحاد اسلامی‌ را کار انگلستان‌ می‌داند! «در سال‌ 1302 مستر بلنت‌ (سیاستمدار معروف‌ انگلیسی‌ وزیر هندوستان‌) پس‌ از مراجعت‌ از هندوستان‌ به‌ خیال‌ اتحاد اسلام‌ افتاده‌ سید را از پاریس‌ به‌ لندن‌ دعوت‌ کرد. مشارالیه‌ سه‌ ماه‌ در خانه بلنت‌ مهمان‌ بود.» (14) ـ ولی‌الله یوسفیه‌ هم‌ عین‌ همین‌ حرف‌ را تکرار می‌کند: «این‌ سیاستمداران‌ معروف‌ عبارت‌ بودند از: سر دراماندولف‌، سالزبوری‌ و... نتیجه مذاکرات‌ سه‌ ماه‌ جمال‌الدین‌ با سه‌ سیاستمدار معروف‌ انگلستان‌ بر این‌ امر منتهی‌ گردید که‌ جمال‌الدین‌ «اتحاد اسلامی‌» را در میان‌ ملل‌ اسلامی‌ به‌ وجود آورد.» (15) این‌ آقایان‌ تاریخ‌نویس‌ و تحلیلگر از خودشان‌ نمی‌پرسند که‌ آخر انگلیس‌ برای‌ چه‌ به‌ فکر اتحاد اسلامی‌ می‌افتد؟ و گویی‌ یادشان‌ می‌رود که‌ کوشش‌ سید جمال‌ برای‌ اتحاد اسلام‌ سالها قبل‌ از این‌ بوده‌ و تلاش‌ انگلیس‌ برای‌ انحراف‌ این‌ نهضت‌ و بدنامی‌ سید بوده‌ است‌. ولی‌الله یوسفیه‌ از قماش‌ نویسندگانی‌ است‌ که‌ با روحانیون‌ بشدت‌ مخالفت‌ می‌کند و به‌ نظر می‌رسد که‌ اصلاً کتاب‌ سازمان‌ جهانی‌ فراماسونری‌ را نوشته‌ تا بتواند هرچه‌ می‌خواهد راجع‌ به‌ سید جمال‌الدین‌ بگوید، مثل‌ اینکه‌: علیرغم‌ نظر اکثر نویسندگان‌ که‌ سید جمال‌الدین‌ را خداپرست‌ می‌دانند، طبق‌ سندی‌ که‌ وجود دارد، او قبل‌ از ورود به‌ لژهای‌ سازمان‌ فراماسونری‌ نیز اعتقاد به‌ خدا را نداشته‌ است‌ و حتی‌ کسی‌ نماز خواندن‌ این‌ منادی‌ «اتحاد اسلامی‌ را ندیده‌ است‌.» (16) بعد هم‌ سید جمال‌ و ناصر و اتحاد اسلامی‌ اتحاد عربی‌ را همسان‌ و مرتبط‌ و از کارهای‌ فراماسونری‌ می‌داند: «جمال‌ عبدالناصر، رئیس‌ جمهور فقید مصر، که‌ تاریخ‌ آن‌ کشور را به‌ میل‌ و اراده خود تغییر داد و برای‌ ملت‌ مصر تاریخ‌آفرین‌ شد، بدون‌ توجه‌ به‌ سوابق‌ سازمان‌ فراماسونری‌ و موقعیت‌ سیاسی‌ آن‌ می‌خواست‌ «وحدت‌ اعراق ب‌» را با نفوذ و گسترش‌ لژها عملی‌ گرداند، همانطوری‌ که‌ جمال‌الدین‌ اسدآبادی‌ می‌خواست‌ به‌ توسط‌ لژها اتحاد اسلامی‌ را در میان‌ جوامع‌ اسلامی‌ به‌ وجود آورد.» (17) کاری از گروه تحقیقات جنبش مصاف پینوشت: 8. حیات‌ یحیی‌ ، چاپ‌ سال‌ 1338؛ جلد اول‌؛ صفحه‌ 93 9. اسناد و مدارک‌ درباره سید جمال‌الدین‌ اسدآبادی‌ ، صفات‌الله جمالی‌، چاپ‌ سوم‌، سال‌ 1349، صفحه‌ 165 ـ جالب‌ اینکه‌ درست‌ در همین‌ ایام‌ فروغی‌ هم‌ همین‌ حرف‌ را می‌زند منتهی‌ نرم‌تر و رندانه‌تر رجوع‌ شود به‌ آیین‌ سخنوری‌؛ محمدعلی‌ فروغی‌؛ کتابخانه‌ دانش‌؛ سال‌ 1330 صفحه‌ 13 10. رائین‌ ؛ جلد 1، صفحه‌ 379 11. همان‌؛ 392 12. خاطرات‌ و خطرات‌ ؛ مهدیقلی‌ هدایت‌؛ چاپ‌ 2 سال‌ 1344؛ صفحه‌ 344 13. گزارش‌ ایران‌ : مخبرالسلطنه هدایت‌، صفحه 143 14. سیاستگران‌ دوره قاجار ؛ خان‌ ملک‌ ساسانی‌، جلد اول‌ سال‌ 1338، صفحه 352 15. سازمان‌ جهانی‌ فراماسونری‌ ، ولی‌الله یوسفیه‌؛ چاپ‌ سال‌ 1352؛ صفحه 352 16. همان‌؛ صفحه‌ 350 ـ سند نویسنده‌ نقل‌ قول‌ تقی‌زاده‌ از شخص‌ دیگری‌ است‌ که‌ او از حاج‌امین‌الضرب‌ نقل‌ کرده‌ که‌ در سفر مسکو دیده‌ که‌ سید نماز نمی‌خواند. یوسفیه‌ درباره سید جمال‌ 50 صفحه‌ مطلب‌ می‌نویسد، در حالی‌ که‌ دیگر فصول‌ کتابش‌ هرگز به‌ نیم‌ این‌ حجم‌ هم‌ نمی‌رسد. 17. همان‌؛ صفحه‌ 335 شمس‌الدین‌ رحمانی‌ منبع:وعده صادق