سفارش تبلیغ
صبا ویژن
منوی اصلی
وصیت شهدا

رزمندگان عاشق الله با شعارهایشان در طول تاریخ اسلام شهادت داده‌اند. که ما می‌رویم تا اسلام و مروجین اسلام باقی بمانند و ما نیز می‌رویم تا امام باشد.

فرازی از وصیت‌نامه

شهید سیدمحمود میرنظامی

آمار و اطلاعات

بازدید امروز : 36
بازدید دیروز : 462
کل بازدید : 1032839
تعداد کل یاد داشت ها : 445
آخرین بازدید : 103/2/7    ساعت : 1:30 ص

بسم الله الرحمن الرحیم

برنامه ی چشم بندان ویژه برنامه ای است که به تازگی از شبکه ی نمایش پخش می شد و در آن به نقد فیلم های ضد ایرانی و ضد اسلامی هالیوود و غرب می پرداخت.
در این قسمت ، چشم بندان به نقد فیلم ضد ایرانی آرگو پرداخته است.



برای دیدن و دانلود این برنامه کلیک کنید






برچسب ها : اسکار  , هالیوود  , نقد فیلم  , فیلم ضد ایرانی آرگو  , چشم بندان  , شبکه نمایش  , تسخیر لانه جاسوسی  , نقد آرگو  ,

      

بسم الله الرحمن الرحیم


حدود یک سالی می شود که مجموعه کلاه پهلوی از سیمای جمهوری اسلامی پخش می شود. در این مقاله من سعی می کنم که تحلیل مختصری درباره این سریال انجام دهم چراکه متاسفانه درباره این سریال نقد و بررسی کمی صورت گرفته است.

قسمت های ابتدایی این مجموعه در پاریس اتفاق افتاد و از همان ابتدا مهمانی های آن چنانی فیلم آغاز شد. زنان و مردان خارجی بدون هیچ گونه لزومی دست در دست هم داده اند و با لباس هایی که تناسبی با آن زمان ندارد جلوی لنز دوربین حرکت می کنند.

پرداختن بیش از حد به رابطه های زن و مرد و وجود عشق های مثلثی و این که یک زن عاشق مردی است و آن مرد عاشق زنی دیگر است از همان اولین قسمت ها به چشم می خورد و باعث می شود که داستان از اصل آن خارج شود.

با ورود سریال به ایران و بعد از کشف حجاب هم قضیه فرقی نمی کند و حتی بدتر می شود.سکانس های تکراری مهمانی با لباس های تنگ مد امروز و رابطه های مثلثی ،رابطه زن شوهر دار با یک مرد خارجی با کمال تعجب بسیار زیاد به چشم می خورد و بیننده را یه یاد فیلم های سخیف شبکه های ماهواره ای می اندازد.




این سریال که برای به نمایش گذاشتن اقدامات خیانت بار رضاخانی خصوصا کشف حجاب زنان ایرانی ساخته شده است  از اصلش بسیار دور مانده است.
تصویر سازی از بانوان ایرانی که برای مبارزه با کشف حجاب رضاخانی مجبور شدند مدت ها خانه نشینی کنند در این سریال بسیار کمرنگ است.بهتر بود کارگردان محترم به جای این که مرتبا به برگزاری مهمانی در قلعه خان و فرمانداری، و باز در قلعه خان و فرمانداری، و باز در قلعه خان و فرمانداری و........بپردازد به زندگی بانوان و دختران غیور این سرزمین می پرداخت و با شخصیت سازی موثر بانوان محجبه به تبلیغ ارزش های حجاب که در این دوره به شدت به آن ها نیاز داریم همت می گماشت.

اما حیف که این همه هزینه نتوانست گامی موثر در این راه بردارد و حتی شاید ناخودآگاه و علی رغم میل کارگردان به تخریب ارزش ها پرداخت!!!!! چگونه؟ به این ترتیب که.....
فرمانداری و افراد آن که در این سریال نماینده برای دفاع از کشف حجاب هستند با لباس هایی آراسته و با حرف هایی منطقی ظاهر می شوند ولی مثلا یکی از بازاریان که از مذهبیون است با تعصب درباره قضایا برخورد می کند و چهره ی نسبتا بدی برای مخاطب القا می کند.همچنین وجود لباس های رنگارنگ و تنگ و عدم تناسب آن با دوران رضا خانی به اشتباه این طور القا می کند که بعد از کشف حجاب لباس مردم، شیک و امروزی شد و لابد هم بسیار متمدن شده بودند.


اکثر زنان و دخترانی که در این سریال نمایش می دهد به راحتی و بدون مقاومت کشف حجاب می کنند و حتی یکی از زنان مومن و متعهد سریال هم این کار را کرده و این طور دلیل می آورد که نمی خواهد کارش را در مدرسه از دست بدهد برای همین حجاب را  با خجالت بر می دارد!!!! در سکانس های بعدی او مرتبا از حرف مردم و ترس از برادرش شکایت می کند بدون این که کوچک ترین صحبتی از ترس از خداوند داشته باشد.


اما بگوییم از نقاط قوت فیلم.  سکانس هایی که  در آن خانواده میرزا رضا تدین (با بازی محمدرضا شریفی نیا) حضور دارند از نقاط قوت فیلم هستند.  آقای تدین و همسرش دارای سخنان منطقی و دفاع های نسبتا خوبی بوده اما حیف و واقعا حیف که این سکانس ها نسبت به کل سریال کم هستند و داستان پردازی ضعیفی دارند و به جای آن ها بیشتر سریال حول و حوش کریم (با بازی امین حیایی) می گردد.

ادامه مطلب...




برچسب ها : کلاه پهلوی  , روابط نامحرم  , لباس های تنگ و نامناسب  , رضا خان  , کشف حجاب  , عشق های مثلثی  , شریفی نیا  , امین حیایی  , داستان ضعیف  , فراهانی  ,


      

0





      


به گزارش خبرنگار مهر، امروز به جرأت می توان ادعا کرد که حتی در بین طراحان لباس هم جا افتاده است که وقتی می خواهند مادر بزرگی را در یک خانواده نمایش دهند او را به صورت زنی چادری به تصویر می کشند و دختر جوان خانواده را کمی امروزی تر و یا به عبارت دیگر بدون حجاب به تصویر می کشند.هر چند که امروزه مادربزرگها هم کمی متفاوت تر شده و با چهره و لباسی جوان تر در سینما و تلویزیون ظاهر می شوند. 

این تنها در نقشهای خانوادگی منتهی نمی شود بلکه در سینما و تلویزیون وضعیت ظاهر افسران زن هم همیشه در قالب زنان چادری بوده واین ظاهر موجب شده است نگاهی که به زنان چادری در جامعه می شود به دید یک مأمور باشد. البته ناگفته نباشد انتقاد از استفاده از چادر برای ماموران زن برای حذف این پوشش نیست بلکه انتقاد به نوع طراحی لباس بازیگرانی است که در این نقشها بازی می کنند.


این انتقاد به بازیگران نقش دانشجو هم وارد است زیرا در برخی از فیلمهای ایرانی دیده شده است که دختر باحجاب پس از وارد شدن به دانشگاه بدحجاب می شوند. آسیب دیگر این صحنه ها این است که حتی دختران غیر دانشجو هم این ظاهر را برای کسب شخصیت در جامعه برای خود انتخاب می کنند.
 
متاسفانه در بسیاری از فیلمها و سریالها شاهد آن هستیم که دختر بدحجاب با افتخار وارد محضر شده تا از همسرش جدا شود و شاهد ازدواج اجباری دختر باحجابی است که به زور پدر باید ازدواج کند. یا اینکه مدیران زن همه با حجاب هستند و موجب اخراج زیردستان بدحجاب خود که اکثرا هم بی گناه هستند می شوند. یا دختران بدحجابی که از وضع مالی خوب برخوردار بوده و به دختران با حجاب فخر می فروشند.
 
این القائات موجب شده است که جامعه محجّبه بودن را نشان دهنده انسانهای عقب مانده، فقیر، ضعیف و بی سواد تلقی کرده و دیگر کسی با دیدن یک بانوی محجّبه، احتمال نخواهد داد که شاید او یک دکتر و یا استاد دانشگاه یا دانشجو و مدیری موفق باشد.

 
در فیلم طلا و مس زن باحجاب که همسر یک روحانی است دچار دهها مصیبت و مشکل شده در حالی که زن بدحجاب که پرستار است از آزادی و موقعیت اجتماعی بهتری برخوردار بوده و به زن روحانی دلسوزانه نگاه می کند.


      

0





      

1





      

تصویر مسلمانان فلسطین در شمایل زامبی، ارائه کاربردی جدید برای دیوار حائل و تبدیل فلسطین به Zombieland و تبلیغ جنگ جهانی که یک طرف مظلومان صهیونیست و طرف دیگر زامبی‌های مسلمان هستند(!) نشان از مرحله جدید اسلام‌هراسی در هالیوود دارد.

 

خبرگزاری فارس: آخرین روایت هالیوود از آخرالزمان؛ فلسطین سرزمین زامبی‌ها می‌شود+عکس ‌و فیلم

خبرگزاری فارس ـ راهبرد فرهنگ: فرهنگ عامه تولیدی توسط دستگاه فرهنگی آمریکا به عنوان یک فرهنگِ آنتاگونیست‌پرور، همواره ضد قهرمان‌های عدیده‌ای را به جامعه بشریت معرفی کرده است؛ خون آشام، دراکولا، مومیایی و گرگینه فقط نمونه‌هایی از این ضد قهرمان‌ها هستند که مخصوصا با ظهور هالیوود بر شهرتشان روز به روز افزوده شد.

این روند خلق ضد قهرمان‌ها تا آنجا پیش رفت که در سال 1968 فیلم «Night of The Living Dead» یا «شبی که زندگی مرد» توسط جرج رومرو (George A. Romero) ساخته شد و در پی آن ضد قهرمان جدیدی با عنوان «زامبی» رسما وارد ادبیات عامیانه مردم دنیا شد گرچه موجودی به نام زامبی پیش از این هم در فرهنگ عامه امریکا وجود داشت، ولی روایت‌های جرج رومرو انسجام تازه‌ای به آن بخشید و به‌خاطر همین بود که بسیاری، فیلم‌های او را آغازگر ژانر زامبی عنوان کرده‌اند.

زامبی‌ها، مرده‌های متحرکِ ترسناک و بی‌مغز و بی‌روحی هستند که معمولا آرام حرکت می‌کنند و علاقه زیادی به خوردن گوشت و مغز انسان دارند و از طریق گاز گرفتن و وارد کردن بزاق خود به بدن قربانیان‌شان آنها را همانند خود به یک مرده متحرک تبدیل می‌کنند.

فیلمهای  «Dawn of the Dead (1978)» «Day of the Dead (1985)»، «Beetle Juice (1988)» ، Shaun of the Dead (2004)، 28 Weeks Later (2007)، I Am Legend (2007)، Zombieland (2009) و سری فیلمهایِ Resident Evil که از روی بازی کامپیوتری معروفی به همین عنوان ساخته شده‌اند، فقط نمونه‌هایی از فیلم‌های فراوان ساخته شده با محوریت زامبی‌ها است.

 

 

 

این حجم تاثیرگذاری زامبی‌ها تا جایی است که پس از ساخت بازی Resident Evil در کنسول پلی‌استیشن در سال 1996 و موفقیت چشم‌گیر فروش جهانی آن، لقب نخستین بازی کامپیوتری که فیلم سینمایی آن ساخته شد به این بازی زامبی‌محور تعلق گرفت و نخستین قسمت از فیلم آن که تاکنون 5 قسمت از آن ساخته شده است در سال 2002 ساخته شد.

 

 

سمت راست: فیلم رزیدنت – سمت چپ: گیم رزیدنت اویل

 

همچنین پس از ورود زامبی‌ها به سریال‌های تلویزیونی، «فرانک دارابونت» کارگردان معروف فیلم «رهایی از شائوشنگ» در سال 2010 شروع به ساخت سریالی با عنوان «The Walking Dead» و با موضوع فراگیر شدن ویروسِ زامبی در آخرالزمان نمود که تا امروز سه فصل از آن پخش شده است و آخرین قسمت از فصل سوم این سریال در سیستم سنجش مخاطب تلویزیونی نیلسن (Nielsen ratings) در آمریکا رکورد تعداد بیننده یک سریال درام تلویزیونی را شکست.

 

 

پوستر سریال «مرده های متحرک»

 

این روند پروپاگاندا برای زامبی تا جایی پیش رفته که هر سال 12 اکتبر روز جهانی زامبی نامگذاری شده و در آمریکا و بسیاری از کشورهای اروپایی در این روز مردم با ظاهری زامبی‌گونه به خیابان آمده و کارناوال زامبی(Zombie walk) برگزار می‌کنند.

 

 

12 اکتبر، روز کارناوال زامبی

 

با یک بررسی آماری در سایت IMDb این طور بدست آمد که از سال 1966 تا امروز حدودا 300 فیلم با موضوع یا حضور زامبی‌ها در سینمای جهان ساخته شده که بیش از نصف این آثار یعنی چیزی حدود 158 فیلم از این بین، بعد از سال 2001 میلادی ساخته شده‌اند.

اگر نموداری رسم کنیم که محور افقی آن بازه‌های پنج ساله از سال 1966 تا 2013 بوده و محور عمودی آن تعداد فیلم‌های با موضوع زامبیِ ساخته شده در هر یک از این بازه‌ها باشد نتایج بسیار مهم و قابل توجهی بدست می‌آید.

 

 

روند تولید فیلمهای با موضوع زامبی

 

این نمودار نشان می‌دهد که روند تولید آثار مرتبط با زامبی تا حوالی سال 1990 رو به افزایش بوده و پس از آن تا سال 2001 رو به کاهش می‌گذارد و سپس از سال 2001 تا 2013 روند این تولیدات با شیب بسیار زیادی نسبت به قبل افزایش می‌یابد. اگر رخدادهای مهم این سال‌ها را بررسی کنیم متوجه می‌شویم که روند رو به رشد اول تا سال 1990-1991 همزمان است با پایان جنگ سرد و فروپاشی شوروی سابق، در این برهه از زمان، دو جریان در سینمای آمریکا قوت می‌گیرد، یکی جریان شوروی‌هراسی و یکی جریان زامبی‌هراسی که هر دو جریان، صاحب فیلم‌های مهمی در دهه 80 میلادی هستند.

بعد از جنگ سرد مشاهده می‌کنیم که آمریکا که آن روزها به قطب بلامنازع دنیا تبدیل شده است کمی آتش توپخانه سینمای خود را کاهش داده و جریانات دشمن‌هراسانه را در سینمای خود به شدت فرو می‌کاهد اما با ظهور القاعده و طالبان و واقعه یازده سپتامبر که خود آمریکا نقشی اساسی در شکل گیری آن داشت شاهد آن هستیم که روند ساخت فیلم‌های با موضوع زامبی به شدت در سینما و تلویزیون آمریکا سرعت می‌گیرد تا جاییکه همانطور که گفته شد تعداد فیلم‌ها و سریال‌های زامبی محورِ تولیدی بعد از سال 2001 از تمام تولیدات پیش از آن بیشتر است.

در واقع این اسلام بود که در این سال‌ها قدرتش رو به افزایش بود و آمریکا می‌خواست با پدید آوردن طالبان، پنجه در چهره اسلام بیافکند و با حضور مستقیم نظامی خود در منطقه خاورمیانه از رشد این قدرت نوظهور جلوگیری به عمل آورد و این شد که این بار روند اسلام‌هراسی و روند زامبی‌هراسی در آمریکا به‌طور همزمان رو به رشد و افزایش گذاشت.

از آنجا که زامبی یک موجود خیالی است هر نویسنده و کارگردانی تغییر و تحولی در ویژگی‌ها و داستان‌های مرتبط با زامبی‌ها ایجاد می‌کند؛ این ابداعات در سال‌های گذشته به خلق لغات و مفاهیم جدیدی مرتبط با زامبی‌ها منتهی شده است.

یکی از این لغات جدید لغت «Zombieland» (سرزمین زامبی‌ها) است که توسط فیلمی با همین نام در سال 2009 پا به ادبیات زامبی‌ئی گذاشت؛ همچنین در همین سال 2009 برای اولین بار لغت زامبی به یک گروه نسبت داده شد و در این سال در نروژ فیلمی ساخته شد به نام «Dead Snow» (برف مرده) که در آن نازی‌ها در شمایلِ زامبی به خطری برای پایان زندگی بشریت تبدیل شدند.

از سوی دیگر دو مفهوم «زامبی» و «آخرالزمان» (Apocalypse) تا جایی به هم گره خورده‌اند که عبارتی با عنوان «Zombie apocalypse» تبدیل به یک کلید واژه در تمام فیلم‌ها و داستان‌های زامبی‌ئی شده است چرا که زامبی‌ها همواره به مانند ویروس به دنبال شیوع دادن بیماری خود به تمام بشریت بوده و خبر از نزدیک بودن پایان حیات بشریت می‌دهند.

همچنین لغت «تروریست» که پس از سال 2000 بطور فزاینده‌ای در ادبیات آمریکایی به مسلمانان نسبت داده می‌شد در این سال‌ها کنار لغت زامبی قرار گرفت و زامبی‌ها گاهی اوقات در قالب تروریست در فیلم‌ها نمایان شدند.

 

 

پوستر فیلم نروژی Dead Snow که در آن نازی ها در قالب زامبی به دنیا بازگشته اند

 

اواسط سال 2011 بود که اوباما اعلام کرد در یک عملیات سری، نیروهای ویژه آمریکا در پاکستان موفق شده‌اند «اسامه بن لادن» را به ضرب گلوله بکشند و جنازه آن را در اختیار بگیرند؛ مدتی نگذشت که مقامات آمریکایی اعلام کردند: «از آنجا که پیدا کردن کشوری که مایل به پذیرفتن باقی‌مانده این تروریست تحت تعقیب باشد، کار دشواری بود، جنازه وی با رعایت سنت‌های اسلامی به دریا انداخته شد!» تنها یک سال از این رخداد گذشته بود که سیر ساختن فیلم‌ها و مستندهای مرتبط با دستگیر کردن بن لادن آغاز شد.

برگزاری انتخابات ریاست جمهوری آمریکا در سال 2012 ساخت این فیلم‌ها را معنادارتر می کرد. «Zero Dark Thirty» (سی دقیقه بامداد) مطرح‌ترین فیلمی است که با موضوع داستان دستگیری بن لادن، توسط «کاترین بیگلو» در سال 2012 ساخته شد و با رانت، به‌طور محدود اکران خود را 10 روز پیش از پایان سال 2012 (19 دسامبر 2012) آغاز کرد تا بتواند در اسکار 2013 شرکت کند و جوایز عدیده‌ای را از آن خود نماید.

اما پیش از این فیلم، نخستین فیلمی که راجع به بن‌لادن ساخته شد، فیلمی بود با عنوان «Osombie» که نام آن تشکیل شده بود از دو لغت «Osame + Zombie». فیلمی آمریکایی و به ظاهر مستقل که در سالروزِ مرگ بن‌لادن برای نخستین بار اکران شد و در ذیل عنوان آن نوشته شده بود: «The Axis of Evil Dead» (مرگ محور شرارت) اما محتوای آن معنای دیگری داشت.

در ابتدای این فیلم نشان داده می‌شود که جنازه بن‌لادن به آب افتاده می‌شود و سپس بن لادن در ظاهر یک زامبی این بار از دریا ظهور می‌کند و سپس به افغانستان رفته و ارتشی از زامبی‌های مسلمان تشکیل می‌دهد تا آخرالزمان را برپا کرده و دنیا را نابود کند.

در این فیلم که چندان هم صدا نکرد برای اولین بار دو جریان اسلام‌هراسی و زامبی‌هراسی به هم رسیدند و برچسب زامبی به مسلمانان نسبت داده شد؛ زامبی‌هایی که الله‌اکبرگویان به‌دنبال خوردن گوشت دیگر انسان‌ها و انتقال ویروس خود به آنها هستند.

 

 

پوستر فیلم Osombie، ساخت سالِ 2012، نفرِ وسطِ پوستر، زامبی شده ی بن لادن است!

 

 

 

 

اول فوریه 2013 بود که نخستین فیلم زامبی‌ئی امسال با نام «Warm Bodies» ساخته شد؛ این فیلم در ژانر نوظهور کمدی ـ ترسناک ساخته شده و داستانش راجع به یک زامبی است که پس از رخ دادن آخرالزمان می‌خواهد دوباره به زندگی عادی بازگردد.

در این فیلم نشان داده می‌شود که تنها بازماندگان بشریت در آمریکا دیوار حائلی بین خودشان و زامبی‌ها کشیده‌اند که مانع ورود زامبی‌ها به محل زندگیشان شود.

این فیلم در گیشه هم موفق عمل کرد و در اکران جهانی توانست تقریبا دو برابرِ بودجه 57 میلیون دلاری خود فروش داشته باشد.

 

 

تصویر دیوار حائل بین انسانها و زامبیها در فیلم Warm Bodies ساخته سال 2013

 

پس تا اینجا اشاره شد به هم نشین‌شدن کلمه «زامبی» با مفاهیم و عباراتی همچون «اسلام»، «دیوار حائل»، «تروریسم»، «آخرالزمان» و «سرزمین زامبی‌ها» اما در هفته‌ای که گذشت فیلمی در 3600 سالن در آمریکا رونمایی شد که در آن از زامبی‌هایی با مختصاتی جدید پرده برداری شد.

فیلمنامه فیلم «World War Z» (جنگ جهانی زِد) با بازی بازیگر سوپراستار مطرح امریکایی، «برد پیت» برگرفته از کتابی با همین عنوان است. کتاب «جنگ جهانی زِد: تاریخ شفاهی جنگ زامبی‌ها» نوشته «Max Brooks» انتشار یافته در سال 2006 است و مکس بروکس که یهودیت را از پدرش به ارث برده است فوق تخصص نگارش داستان‌های مرتبط با زامبی‌هاست.

 

 

سمت چپ «مکس بروکز»، سمت راست پدر یهودی مکس

 

به نظر می رسد که نام World War Z ناظر به سه محتوا انتخاب شده است. دو محتوای اول در نخستین لایه و محتوای سوم در لایه بعدی به نظر می‌رسند؛ حرف Z نخستین حرف عبارت Zombie است، از سوی دیگر آخرین حرف از حروف الفبای انگلیسی هم هست که می تواند کنایه‌ای باشد از آخرین جنگ جهانی که یک پای این آخرالزمان را زامبی‌ها تشکیل می‌دهند اما از آنجا که عبارت «Zionist» (صهیونیست) هم با Z شروع می‌شود، می‌توان اینطور احتمال داد که با توجه به محتوای فیلم و کتاب، خالقان این اثر پای دیگر جنگ جهانی آخر را صهیونیست‌ها می‌دانند؛ نبردی آخرالزمانی بین زامبی‌ها و صهیونیست‌ها.

 

 

پوستر فیلم «جنگ جهانی زِد» با بازی «برد پیت»

 

داستان کتاب که در فیلم با مقداری تغییر و تخلیص مواجه شده است راجع به شیوع ویروس زامبی از یک کودک چینی است؛ این ویروس از چین شروع می‌شود و به تدریج سراسر دنیا را فرا می‌گیرد اما محل اصلی جنگ زامبی‌ها بیت‌المقدس یا به قول صهیونیست‌ها اورشلیم است، جایی‌که صهیونیستها از ترس زامبی‌های فلسطینی پشت دیوار حائل در حال عبادت هستند و توسط دیوار حائل می‌خواهند مانع رسیدن ویروس زامبی‌ها به سرزمین‌های اشغالی شوند.

نحوه به تصویر کشیدن مسلمانان فلسطینی در شمایل زامبی و ارائه کاربردی جدید برای دیوار حائل (مانع شدن از ورود زامبی‌های فلسطینی به خاک اسرائیل) و تبدیل فلسطین به Zombieland (سرزمین زامبی‌ها) و تبلیغ جنگ جهانی‌ئی که یک طرف آن مظلومان صهیونیست و طرف دیگر آن زامبی‌های مسلمان هستند! همه و همه عبارات و محتواهای تازه‌ای هستند که با مسیری که در ابتدای متن ترسیم شد به نظر می‌رسد روند اسلام‌هراسی در سینمای هالیوود را وارد مرحله تازه‌ای کرده‌اند.

 

 

مسلمانان زامبی شده فلسطینی در حال بالا رفتن از دیوار حائل و هجوم به سمت اسرائیلی ها!

 

همه آنچه از نظر گذشت آن زمان جالب‌تر می‌شود که متوجه می شویم فیلم «جنگ جهانی زد» با بودجه تولید 190 میلیون دلاری پرخرج‌ترین فیلم تاریخ سینمای زامبی است که بودجه نهایی آن در سایت «Boxoffice»، مبلغ 260 میلیون دلار قید شده است. یعنی بودجه‌ای که 6 کمپانی سرمایه‌گذار این فیلم یعنی Plan B Entertainment، Apparatus Productions، GK Films، Hemisphere Media Capital، Latina Pictures و Paramount Pictures فقط برای تبلیغات این فیلم خرج کرده‌اند، رقم سرسام آوری بالغ بر 70 میلیون دلار است!

نکته قابل تامل دیگر هم سه بار تغییر در تخمین بودجه فیلم در سایت IMDb است که ابتدا بودجه این فیلم را 200 میلیون دلار و پس از سه روز 170 میلیون دلار و در نهایت 190 میلیون دلار اعلام کرد! رقمی که به نظر می‌رسد بخاطر ترس از عدم فروش مناسب جهانی با کمی تزلزل اعلام می‌شود تا شکست احتمالی این فیلم در گیشه آنچنان که باید و شاید به نظر نرسد. چرا که در اولین هفته اکران در جهان، این فیلم تنها با 169 میلیون دلار فروش (90 میلیون پایین‌تر از بودجه خود) در مقام دوم گیشه و پس از انیمیشن «دانشگاه هیولاها» قرار گرفت.

 

 

بودجه مجموع فیلم در سایت گیشه امریکا Boxoffice

 

اما هنوز جای این سوال باقی می‌ماند که چرا 260 میلیون دلار برای یک فیلم خرج می‌شود تا دو عبارت زامبی و اسلام در قالبی آخرالزمانی همنشین شوند؟ از دیدگاه سرمایه‌گذاران هالیوود چه ارتباطی بین مسلمانان و زامبی‌ها وجود دارد؟ شاید بتوان بهترین پاسخ‌ها را در دو مصاحبه مکس بروکز به عنوان تئوری پرداز زامبی‌ها و نویسنده کتاب «جنگ جهانی زِد» یافت.

در مصاحبه اولی که در تاریخ 15 ژانویه 2009 با هفته نامه خبری Publishers Weekly آمریکا انجام شده وی تاکید می‌کند که معتقد است «زامبی‌ها این اجازه را به مردم می‌دهند که با نگرانی‌هایشان راجع به پایان دنیا کنار بیایند.»

بروکز در ادامه می‌افزاید: زامبی‌ها من را بیش از هر موجود افسانه‌ای دیگر می‌ترسانند، چرا که آنها تمام قانون‌ها را می‌شکنند؛ برای یافتن گرگینه‌ها، خون آشام‌ها، مومیایی‌ها و کوسه‌های غول پیکر بایست به دنبالشان بگردی ولی زامبی‌ها خودشان به سوی تو می‌آیند. زامبی‌ها مثل یک نابودگر عمل نمی‌کنند، بلکه مثل یک ویروس عمل می‌کنند و این دلیل اصلی ترس من از آنهاست. یک نابودگر به طور طبیعی باهوش است ... ولی ویروس فقط می‌خواهد گسترش پیدا کند، آلوده و نابود کند، برایش مهم نیست که چه اتفاقی می‌افتد، یک نوع بی‌فکری پشت رفتارهای اوست

در جای دیگر مکس بروکز در مصاحبه‌ای که در تاریخ 19 سپتامبر 2008 با واشنگتن‌پست انجام می‌دهد، در پاسخ به سوالی راجع به اینکه «چگونه تروریست‌ها و زامبی‌ها را در کنار هم قرار داده و مقایسه می‌کند»، می‌گوید: «فقدان قدرت فکر کردن همیشه آن چیزی است که باعث ترس من از زامبی‌ها می‌شود، ایده‌ای که می‌گوید هیچ سرزمین بی طرفی وجود ندارد، هیچ اتاق مذاکره‌ای وجود ندارد ... هرگونه افراطی‌گریِ غیرعقلانی مرا می‌ترساند و ما در دورانی زندگی می‌کنیم که پر است از افراطی‌گری‌ها.»

 

 

 

متاسفانه مجال ارائه براهین در این نوشتار محیا نیست وگرنه می‌شد به سادگی تایید کرد که تمامی ویژگی‌هایی که مکس بروکز به عنوان یکی از تئوری‌پردازان زامبی‌ها مطرح می‌کند دقیقا همان خطوطی هستند که سالهاست دستگاه تبلیغاتی امریکا آنها را علیه «اسلامِ مقاومت» استفاده می‌کند؛ ویژگی هایی نظیر «افراطی‌گری»، «عدم پیروی از قانون‌های جهانی»، «حرکت ویروس‌وار»، «حرکاتی که نتیجه‌اش برایشان مهم نیست»، «حملات انتحاری»، «بی‌فکر و غیرمنطقی و غیرقابل مذاکره بودن» و...

در پایان این نوشتار اشاره‌ای می‌کنم به بخشی از داستان کتاب World War Z که با توجه به نسخه منتشر شده در فضای مجازی از فیلم این کتاب و خلاصه‌ها و مطالب نوشته شده راجع به این فیلم به نظر می‌رسد این بخش از کتاب در فیلم آورده نشده است.

در فیلم اشاره می‌شود که ویروس زامبی به پاکستان می‌رسد و سپس زامبی‌های مسلمان پاکستانی از طریق مرز وارد خاک ایران می‌شوند. وقتی تلاش‌های دولت ایران برای جلوگیری از ورود زامبی‌ها به داخل خاک ایران جواب نمی‌دهد، ایران تلاش می‌کند با بمب های هسته‌ایِ خود! به پاکستان حمله کرده و زامبی‌ها را متوقف کند، بدین صورت جنگی هسته‌ای بین ایران و پاکستان رخ می‌دهد که در انتهای آن هر دو کشور بطور کامل نابود می‌شوند! این عبارات را بچسبانید به سکانسهای انتهایی فیلم «آرگو»، جاییکه سربازان سپاه ایران در فرودگاه، شبیه به زامبی‌ها به سمت دیپلمات‌های امریکایی حمله‌ور می‌شوند و سلاح‌های کلاشینکف خود را در دستان‌شان بالا نگه می‌دارند و اصلا تعجب نکنید که تمدن مدرن به انتهای راه رسیده آمریکایی امسال در قسمت دوم فیلم 300 که توسط یک اسرائیلیِ فیلم اولی ساخته شده و قرار است در ماه آگوست امسال رونمایی شود، این بار ایرانی‌ها را در نسبتی مستقیم با زامبی‌ها قرار دهد.

 

گزارش از «محمد صادق باطنی»

 






برچسب ها : هالیوود  , ایران هراسی  , آخرالزمان  , اسلام هراسی  , صهیونیست  , زامبی  , نقد فیلم  ,

      

کار تولید فیلم «محمد(ص)» به کارگردانی مجید مجیدی با پایان یافتن صحنه های مربوط به شهر مدینه با فیلمبرداری صحنه‌های مربوط به غار حرا ادامه دارد.

به گزارش خبرگزاری فارس، کار تولید فیلم «محمد(ص)» به کارگردانی مجید مجیدی با پایان یافتن صحنه های مربوط به شهر مدینه  با فیلمبرداری صحنه‌های مربوط به غار حرا ادامه دارد.
 
به گزارش روابط عمومی فیلم محمد(ص)، فیلمبرداری صحنه‌های مربوط به شهر مدینه در شهرک سینمایی نور واقع در اتوبان قم پایان یافته است و پس از چند روز کار در لوکیشن غار حرا نیز پایان می‌یابد.
 
آخرین لوکیشن فیلم دیر بحیرا (عالم مسیحی بشارت دهنده ظهور پیامبر خاتم(ص)) در شهر بصرا است که با اتمام کار در این شهر گروه خود را برای ادامه فیلمبرداری در یک کشور خارجی آماده خواهند کرد.
 
مهدی پاکدل در نقش ابوطالب، علیرضا شجاع‌نوری در نقش عبدالمطلب، محسن تنابنده در نقش ساموئل، داریوش فرهنگ در نفش ابوسفیان، مینا ساداتی در نقش آمنه، ساره بیات در نقش حلیمه و پانته‌آ مهدی‌نیا در نقش فاطمه بنت‌اسد از بازیگران این فیلم هستند.
 
تازه‌ترین ساخته مجید مجیدی روایت زندگی خاتم انبیا (ص) در مقطع پیش از تولد تا 12 سالگی ایشان است.
 
این فیلم در موسسه سینمایی نورتابان تولید می‌شود و مدیریت این پروژه را محمد مهدی حیدریان برعهده دارد.
 
 
 
 
 
 
 





برچسب ها : حضرت محمد(ص)  , پیامبر  , مجید مجیدی  , فیلم ارزشی  , تاریخ  ,

      

تحریف تاریخ ایران در فیلم آلمانی زندگی ابوعلی سینا+تصاویر

خبرگزاری فارس: در فیلم «طبیب» که توسط سینمای آلمان بخشی از زندگی ابوعلی‌سینا به تصویر کشیده می‌شود، سعی شده حکومت شیعه آل‌بویه و ایرانیان، افرادی متعصب و ضد مسیحی معرفی شوند.

خبرگزاری فارس: تحریف تاریخ ایران در فیلم آلمانی زندگی ابوعلی سینا+تصاویر

به گزارش خبرگزاری فارس، پروژه 26 میلیون دلاری «طبیب» به کارگردانی «فلیپ اشتولتسل» مدتی است که در آلمان کلید خورده است.

 

استقبال رسانه‌ها از آغاز فیلمبرداری فیلم «طبیب» در آلمان

لوکیشن فیلم طبیب (بازسازی فضای اصفهان در دوران ابوعلی سینا یکی از دغدغه‌های کارگردان فیلم بوده)

 

بن کینزلی بازیگر نقش ابوعلی سینا (این فیلم پس از آلمان در مراکش ساخته می‌شود)

این فیلم که محصول سینمای آلمان است، بخشی از زندگی حکیم ابوعلی‌سینا (با بازی بن کینزلی)، طبیب ایرانی را روایت می‌کند که جوانی مسیحی به قصد آموختن علم پزشکی به نزد او در اصفهان می‌رود.

ادامه مطلب...




برچسب ها : ابو علی سینا  , هالیوود  , اسلام ستیزی  , ایران هراسی  ,


      

به گزارش پایگاه خبری انصارحزب الله به نقل از برهان، یکی از دروازه‌های سینمای دینی ساختن قهرمان است، چرا که حرکت انسان به سمت کمال هدف دین است و قهرمان یعنی انسانی که در این مسیر گام برداشته و بیش‌تر از انسان‌های عادی به هدف دین یعنی کمال انسانی نائل شده است.

وقتی می‌گوییم سینمای دینی، منظور سینمای با موضوع مذهب نیست چرا که موضوع دینی در قالب سینمای غیر دینی، فقط تمسخر دین و ساختن کاریکاتوری از مفاهیم دینی است، کاریکاتوری که در نهایت راه، به تمسخر درونی و ناخودآگاه مخاطب نسبت به مفاهیم دینی منجر می‌شود.

یکی از شاخصه‌های سینمای دینی، محاکات انسان با نفس است. گفت‌وگو و احتجاجی که ضعف‌ها و قوت‌هایش با هم دارند و انسان دین‌مدار همیشه در پی این است که از کفه‌ی ترازوی ضعف‌ها کاسته و بر قوت‌های فطری خود بیفزاید، قهرمان کسی است که علی‌رغم داشتن توانمندی‌های بسیار جسمی و روحی مدام در این کشمکش در حال دست و پنجه نرم کردن با نفس خویشتن است و همواره به مدد الهی و معرفتی که حاصل می‌کند بر ضعف‌های خود چیره می‌شود.

قهرمان ایرانی ریشه در اسطوره دارد و رستمی که فردوسی می‌سازد همواره در چالش با ضعف‌هاست و گاه در دام این ضعف‌ها می‌افتد ولی در نهایت میل به نیکی، درستی و یزدان پاک دارد. «امیر علی» در روزهای زندگی رستم است، رستمی که نه در قواره‌ی سردار جبهه‌های جنگ – مانند علمدارِ فیلم پرواز در شب - بلکه در قواره‌ی پزشکی حاذق، شجاع، متعهد و دارای شخصیتی جدّی و بسته ظاهر می‌شود، شخصیتی بسته از آن جهت که خصوصیات کاملاً شخصی دارد که شاخصه‌های خوبی هم نیست ولی مال خود اوست، به طور مثال توجه نکردن به عواطف همسرش به خاطر شرایط مدیریتی بیمارستان.

فیلم «روزهای زندگی» به روزهای واپسین جنگ می‌پردازد و بیمارستانی که در نزدیکی خط مقدم قرار دارد. پزشکان و پرستارانی در این بیمارستان مشغول به فعالیت هستند که چهره‌ای که از این افراد به نمایش در می‌آید با آنچه در فیلم‌های موجود دیده‌ایم، متفاوت است، چرا که در هیچ فیلمی به بیمارستان صحرایی به این گونه پرداخته نشده است و از طرف دیگر اگر هم پرداخته شده تصویری کلیشه‌ای از بیمارستان‌های صحرایی فیلم‌های جنگ جهانی دوم و معدود فیلم دهه‌ی 60، به نمایش در می‌آید که به هیچ وجه نمی‌تواند زحمات، مشقات و ایثار پزشکان و پرستاران را به درستی و کمال نشان بدهد.

یکی از بهترین سکانس‌های این فیلم، سکانسی است که دکتر «علوی» به خاطر دیر رسیدن دستگاه ساکشن با دهان خود گلوی بریده‌ی مجروحی را ساکشن می‌کند، صحنه‌هایی از این دست در خاطرات پرستاران و پزشکان دفاع مقدس بسیار است و «روزهای زندگی» به خوبی توانسته برخی از آن‌ها را به تصویر بکشد.

اما صحنه‌ای که این «روزهای زندگی» را از تمامی فیلم‌های هم موضوع خود جدا می‌کند، فعالیت پزشکان در حین حمله‌ی هوایی است، تصور غالبی که بیننده‌ی فیلم‌های دفاع مقدسی از بیمارستان‌های دوره‌ی جنگ دارد فضای آرام و رمانتیکی است که چند مجروح بر روی تخت قرار دارد و در کمال آرامش چند نفر مشغول رسیدگی به مجروحین هستند و احیاناً رابطه‌ی عاطفی رمانیکی هم بین پرستار و مجروح برقرار است، در شلوغ‌ترین صحنه‌ها هم باز فعالیت مستمر در حین حمله‌ی هوایی دیده نمی‌شود. صحنه‌ی عمل جراحی دکتر علوی در زیر بمباران یکی از نقاط عطف نیمه‌ی اول فیلم است هر چند شاید باور این صحنه برای مخاطبی که آن روزها و آدم‌های جنگ را ندیده، کمی سخت باشد.

در این که فیلم ادای دِینی به کارکنان بیمارستان‌های صحرایی است هیچ شکی نیست ولی این ادای دِین نه از روی سفارش است و نه دچار شعار شده است، هر چند هر نیکی بی نقصی وارد بیان هنری می‌شود لاجرم مهر شعار زدگی می‌خورد و هر چند که کارگردان با نزدیک شدن انواع شخصیت‌ها سعی کرده از پرداختن به این بی نقصی فاصله گرفته و به نوعی شعار را دور بزند.

شخصیت دکتر «امینی» پزشک تازه واردی که به اجبار به جبهه آمده و ترس‌ها و تلقی‌های نادرستش از دیگران و نگاه مادی او به مسائل تا حد زیادی زهر شعار زدگی را از فیلم گرفته و البته نگاه کارگردان به برخی افراد را نشان می‌دهد که در همان زمان جنگ نیز تلقی درستی از جنگ نداشته و همیشه به دنبال منافع خود بوده و در نهایت از کشور می‌گریختند ...

البته فیلم از صحنه‌های شعاری عاری نیست، علاقه‌ی شدید «شیخ طادی» به ماورا و سینمای سورئال که در فیلم «دفتری از آسمان» به خوبی دیده می‌شود، در این فیلم نیز وارد شده و صحنه‌ای که دکتر علوی با نوجوان شهید خلوت می‌کند و او با دستش صورت دکتر را لمس می‌کند و ارتباط آن به تابلوی شهادت حضرت علی اصغر برای لحظاتی فضای فیلم را از یک‌دستی خارج می‌کند، اما شیخ طادی به واسطه‌ی روح ماورا باوری که دارد از پرداختن چنین صحنه‌هایی ناگزیر است.

همه‌ی آنچه درباره‌ی شخصیت دکتر علوی تا نیمه‌ی فیلم می‌بینیم بخش کوچکی از شخصیت قهرمانی است که قرار است ساخته شود، چون تا به این جا قهرمان دچار کشمکش نشده و شبیه همه‌ی قهرمان‌های شعاری فیلم‌های دیگر است، قهرمان وقتی قهرمان درست و سینمایی می‌شود که نابینا می‌گردد، با نابینا شدن دکتر، فضا، ضرباهنگ و ساختار روایی فیلم تغییر می‌کند.

اوج شخصیت پردازی چه درباره‌ی رییس بیمارستان دکتر علوی و چه درباره‌ی زن او «لیلا» در این جا رخ می‌نماید، صدا و تصویر فیلم نیز براساس شخصیت نابینای فیلم عوض می‌شود و زبان فیلم به اسطوره نزدیک‌تر می‌شود، البته اوج بازی «حمید فرخ‌نژاد» و «هنگامه قاضیانی» نیز از این جا به بعد است، حالا فیلم دو قهرمان پیدا می‌کند، قهرمانی که دچار کشمکش شده است و در محاکات با نفس خود می‌خواهد جایش را در دنیای بعد از این پیدا کند کسی که ابتدای فیلم از مجروح نابینا می‌خواست با شکایت و نارضایتی اجر چشم‌هایی که در راه خدا داده است را ضایع نکند، حالا خودش با نابینایی مواجه است حتی وقتی هم شروع به ادامه‌ی فعالیت می‌کند و آخرین چشمه‌ی حاذق بودنش در پزشکی را با چشمان نابینا نشان می‌دهد، هنوز با نابینایی‌اش کنار نیامده است و هنوز از هدیه‌ای که داده دل نکنده، در صحنه‌ی درگیری‌اش با سرباز عراقی که وجه جدیدی از شجاعت و قدرتمندی او نیز رو می‌شود، در پی این است که سرباز عراقی را به تلافی چشم‌های از دست داده‌اش کور کند، اما این جاست که زن قهرمان فیلم یعنی لیلا به اوج می‌رسد، زنی که بر اساس دیدگاه اسلامی پشتیبان مرد جنگی است و از یک طرف به او روحیه می‌دهد و از طرف دیگر به واسطه‌ی روح لطیفش و فطرت انسانی‌اش وظیفه‌ی رها کردن همسر از وسوسه‌های نادرست را چه در زندگی و چه در مواقع بحرانی بر عهده دارد.

لیلا سمبل یک زن مسلمان است که به واسطه‌ی نیاز جامعه حضور اجتماعی نیز دارد، زنی که نشان می‌دهد اگر تا به حال کار مردانه نمی‌کرده به خاطر ناتوانی‌اش نبوده بلکه به واسطه‌ی جایگاه اجتماعی‌اش و شأن زنانگی‌اش بوده است. وقتی هم نیاز به کار مردانه پیدا می‌کند مانند ماده شیر به شکار دشمن می‌رود و علی‌رغم این که دکتر است و میلی به کشتن ندارد از جنگ نیز باکی ندارد. کارگردان در این جا مختصری از جامعه‌ی آرمانی‌اش را نیز به نمایش می‌گذارد، جامعه‌ای که در آن به نقش مرد و زن نگاهی اسلامی و حکمی می‌شود.

یکی از بحث‌هایی که در تمامی فیلم‌های بعد از دهه‌ی 70 مطرح می‌شود، مسأله‌ی سینمای ضد جنگ است. «حبیب احمدزاده» نویسنده و پژوهشگر دفاع مقدس جمله‌ای که« ما نجنگیدیم، ما در مقابل جنگ ایستادیم.» بعد از جنگ به تقلید از سینمای ضد جنگ اروپایی و هالیوودی، تفکر ضد جنگ سازی وارد سینمای ایران شد، کارگردان‌هایی که فیلم ضد جنگ می‌ساختند در مقابل انتقاد قشر متعهد و رزمندگان جنگ تحمیلی به تفکر اسلام درباره‌ی صلح، صلح دوستی و مسائل ارزشی دست می‌یازیدند ولی واقعیت این بود که این ضد جنگ سازی ناشی از عدم شناخت حقیقت دفاع مقدس بود.

این عده که بیشترشان در زمان جنگ یا به گوشه‌ای خزیده بودند یا فرار را برقرار ترجیح داده بودند ضدیت با جنگ را بهانه‌ای برای ارضای عذاب وجدان خود قرار می‌دادند و به نوعی فرافکنی دست می‌زدند، صلح دوستی و ضدیت با جنگ امری پسندیده‌ای است و کدام انسان مسلمان است که جنگ و کشتار را دوست داشته باشد، کسی که تابع دینی است که کشتن یک انسان را اندازه‌ی کشتن تمام دنیا ناپسند می‌داند، بی شک ضد جنگ است، اما جنگ با دفاع و جهاد فرق می‌کند، دفاع در مقابل از هجوم دشمن به سرزمین رخ می‌دهد و جهاد در مقابل تهاجم به ارزش‌های معنوی و مادی انسانی، شیخ طادی به مقوله‌ی دفاع به زیبایی تمام پرداخته است در طول فیلم مسأله‌ی جنگ و ضد جنگ را از زبان دکتر امینی و در سکانس قطع نامه از زبان رزمندگان مطرح می‌کند ولی به خوبی در پایان به آن جواب می‌دهد؛

دکتری که در طول فیلم از قسم نامه‌ی پزشکی حرف می‌زند، اسیر دشمن را همانند مجروح ایرانی مداوا می‌کند، علی‌رغم نابینایی‌اش دو بار از کشتن دشمن علی‌رغم خطر لو رفتن، صرف نظر می‌کند، وقتی در پایان فیلم وظیفه‌ی محافظت از مجروحین را بر عهده می‌گیرد ناچار از برداشتن اسلحه است و همانند یک سرباز با صلابت دست به سلاح می‌شود، صحنه‌ی دکتری که اسلحه‌ای را در سینه فشرده زیباترین صحنه‌ی فیلم است که با تصاویر شاعرانه‌ی پیروزی در هم گره می‌خورد به هر حال با بضاعت فنی و هنری سینمای ایران بی‌شک روزهای زندگی یکی از بهترین فیلم‌های دهه‌ی اخیر است که امید می‌رود با حمایت بیش‌تر مسؤولین از سینماگران متعهد غیر سفارشی بیش‌تر شاهد فیلم‌هایی از این دست باشیم.(*)

*امیر نواب؛ پژوهشگر و منتقد سینما





      
<      1   2   3   4      >