سفارش تبلیغ
صبا ویژن
منوی اصلی
وصیت شهدا

رزمندگان عاشق الله با شعارهایشان در طول تاریخ اسلام شهادت داده‌اند. که ما می‌رویم تا اسلام و مروجین اسلام باقی بمانند و ما نیز می‌رویم تا امام باشد.

فرازی از وصیت‌نامه

شهید سیدمحمود میرنظامی

آمار و اطلاعات

بازدید امروز : 205
بازدید دیروز : 153
کل بازدید : 1029893
تعداد کل یاد داشت ها : 445
آخرین بازدید : 103/1/10    ساعت : 5:53 ع

 

 

بسم الله الرحمن الرحیم

 

عید سعید غدیر خم بر تمامی مسلمین جهان مبارک باد

 

در ادامه تصویر نوشته های زیبا از خطبه غدیر همراه با حرف های خودمونی به صورت تصاویر داستانی و به دنبال همدیگر، از سایت تبیانتقدیم شما می شود.

 

 

نقی

 

 

امام نقی

 

 

نقی

 

 

 

نقی (ع)

 

 

 

امام نقی

 

 

امام علی النقی

 

 

پوستر امام نقی

 

 

نقی

 

 

نقی(ع)

 

 

نقی

 

 

نقی

 

 

نقی

 

 

نقی

 

 

نقی

 

 

نقی

 

 

امام نقی

 

 

نقی

 

 

علی النقی

 

 

نقی

 

 

نقی

 

 

نقی

 

 

نقی

 

 

امام علی النقی

 

 

نقی

 

 

نقی

 

 

نقی

 

 

نقی

 

 

 






برچسب ها : پوستر غدیر  , پوستر امام علی (ع)  , خطبه غدیر  , پوستر داستانی  , پوستر خطبه غدیر  ,

      

 ابن ‏شهر آشوب از علی بن ابی‏ حمزه بطائنی روایت کرده:

«در راهی با امام موسی کاظم علیه ‏السلام همراه بودم. ناگهان شیری آمد و دست خود را بر ران مرکبی که امام علیه ‏السلام بر آن سوار بود نهاد. از شدت ترس همگی ما بر جایمان میخکوب شدیم. حضرت توقف فرمود، سپس حضرت مانند کسی که به همهمه ی شیر گوش می‏دهد به جانب او نظر نمود. آنگاه شیر به کنار راه رفت و امام صورت مبارک خود را به جانب قبله گردانید و دعائی خواند که من نفهمیدم و آنگاه به دست ولایت خود اشاره به شیر نمود، یعنی که برو! شیر همهمه‏ ی طولانی نمود و امام آمین فرمود و آنگاه شیر رفت.


دعای یک شیر برای شیعیان

ادامه مطلب...




برچسب ها : امام موسی کاظم  , دعای شیر  , سخن گفتن ائمه با حیوانات  , حرف زدن حیوانات  , محبت نر به ماده  ,


      

1





      

0





      

بسم الله الرحمن الرحیم

السلام علیک یا ابا عبد الله

درود خدا بر آنان که جان و مال خویش فدای جانان کردند.
آن ارواح مطهر که جز برای اصلاح امت پیامبر قیام نکرده و هیچ چشمداشتی به  مال و حکومت های زودگذر دنیایی نداشتند.
سلام بر حسین(ع) و سلام بر اصحاب حسین(ع)
و سلام بر عاشقان حسین(ع)

این پوسترهای زیبا از سایت مذهبیون http://www.mazhabiun.com  انتخاب شده است ،امید است بر قلب محبان اهل بیت بنشیند.

                                       در شب عاشورا 1435 هجری قمری (1374 سال پس از واقعه عظیم)


http://www.mazhabiun.com/wp-content/uploads/imam-hossein-mazhabiun.ir-20.jpg

http://www.mazhabiun.com/wp-content/uploads/imam-hossein-mazhabiun.ir-49.jpg

http://www.mazhabiun.com/wp-content/uploads/imam-hossein-mazhabiun.ir-51.jpg

http://www.mazhabiun.com/wp-content/uploads/imam-hossein-mazhabiun.ir-66.jpg

http://www.mazhabiun.com/wp-content/uploads/imam-hossein-mazhabiun.ir-93.jpg

http://www.mazhabiun.com/wp-content/uploads/imam-hossein-mazhabiun.ir-111.jpg

http://www.mazhabiun.com/wp-content/uploads/imam-hossein-mazhabiun.ir-1271.jpg

http://www.mazhabiun.com/wp-content/uploads/imam-hossein-mazhabiun.ir-1321.jpg

http://www.mazhabiun.com/wp-content/uploads/imam-hossein-mazhabiun.ir-1911.jpg

http://www.mazhabiun.com/wp-content/uploads/imam-hossein-mazhabiun.ir-1902.jpg






برچسب ها : عاشورا  , پوستر  , کربلا  , امام حسین(ع)  , حرم امام حسین(ع)  , سال 61 هجری  , پوستر تیر خوردن حضرت علی اصغر(ع)  ,

      

با وجود این که مردم دانمارک نسبت به دین خود متعصب هستند اما بعد از حادثه 11سپتامبر حدود 20هزار نفر تا به حال اسلام آورده اند که اکثر آنها به مذهب تشیع گرویده اند.


به گزارش خبرنگار ستاد خبری بیست و یکمین نمایشگاه بین المللی قرآن کریم لینا میتوس، تازه مسلمانی از دانمارک که پس از اسلام آوردن نام سمیرا را برای خود برگزیده گفت: مسلمان شدنم فقط خواست خدا بود، هیچگاه فکر نمی کردم که روزی مسلمان شوم و خدا قلب مرا آماده پذیرش دین اسلام کرد..
لینا میتوس با اشاره به تاثیر حضرت زهرا(س) بر زندگی و مسلمان شدندش ادامه داد: نمی دانم این خانم با من چکار کرد ولی نور ایشان مرا مسلمان کرد و مرا آزاد و راحت کرد تا دل من جلا پیدا کند. او مرا عاشق این دین کرد.
وی جالب ترین چیزی که اسلام برایش داشته را حس آزادی دانست که اسلام به یک دختر مسیحی می داده است. این تازه مسلمان دانمارکی تصریح کرد: دین اسلام را دینی سراسر عقلانیت و منطق یافته بودم که به شخصیت انسان ها اهمیت بالایی قائل بود و مخصوصاً در این دین به خانم ها ارزش بالایی داده می شد.
وی با ابزار تنفر نسبت به این که در کشورش با کشیدن آن کاریکاتور موج اهانت به اسلام کلید خورد گفت: من واقعا آن زمان خجالت زده و متنفر شدم که یک نفر از کشور من به پیامبر مسلمانان توهین کرده است. در مقابل این حرکت من نیز رفتم در مراسمی سخنرانی کردم و علیه اقدامات او صحبت کردم.
لینا میتوس پیرامون میزان مسلمانان دانمارک گفت: کشور دانمارک حدوداً 100هزار مسلمان دارد. دانمارکی ها پس از حادثه 11سپتامبر و قرار دادن قانون منع حجاب در مدارس نسبت به دین اسلام کنجکاو شدند و به سراغ خواندن قرآن رفته و همین باعث رشد گسترده اسلام شد. بعد از حادثه 11سپتامبر حدود 20هزار نفر تا به حال اسلام آورده اند که اکثر آنها به مذهب تشیع گرویده اند.

منبع:http://www.quranexpo.com/






برچسب ها : حضرت محمد(ص)  , تازه مسلمان  , دانمارک  , 11سپتامبر  , نمایشگاه قرآن  , رهیافتگان  , حضرت زهرا(س)  ,

      

بسم الله الرحمن الرحیم

 راست گفته‌اند که ماهی قدر آب را نمی‌داند. لازم است هر چند وقت حرفهای افرادی که مدتی بیرون از آب له‌له زده‌اند را بشنویم تا از شکر این نعمت غافل نباشیم.

به گزارش رجانیوز، «ره یافتگان» نام بخشی است در نمایشگاه قرآن که هر شب میزبان یکی از تازه مسلمان شده هاست. خواندن صحبت‌های این افراد در این روزها حسابی لطف دارد.

در ادامه گزیده‌ای از خاطرات چهار نفر از این بزرگواران آمده است.

 

پدرم معاون کلیسا بود اما جوابی برای سوال‌هایم نداشت

«گلندا اوربن» یک زن آمریکایی است که بعد از اسلام آوردن همراه همسر ایرانی‌اش به ایران آمده تا «فرزندانش در یک محیط اسلامی تربیت و بزرگ شوند». او که بعد از دیدن فیلم محمد رسول الله(ص) تحت تاثیر شخصیت سمیه قرار گرفته بود، این نام را برای خود برگزیده است.

«بارها شد که از پدرم که معاون کلیسا بود و یک پروتستان شدیداً مذهبی بود و از کشیشان کلیسا سؤالاتم را می پرسیدم ولی جواب منطقی و قانع کننده ای دریافت نمی کردم و همین موضوع مرا آزار می داد. عقلانی بودن و منطقی بودن اسلام باعث شد من جذب آن شوم و این اهمیت بالایی برای من داشت. من شیفته عقلانیت بی مانند اسلام شدم که همیشه باعث شعف من می شد و همین باعث شد بتوانم به راحتی از گذشته خود جدا شوم.»

دختر یک پروتستان شدیدا مذهبی و معاون کلیسا، با انتخاب خود حجاب را در همان زمان زندگی در آمریکا انتخاب می‌کند. البته این انتخاب برایش ارزان تمام نمی‌شود:

«من در آمریکا دانشجوی پرستاری قبول شده بودم که به خاطر حجاب به من اجازه تحصیل ندادند و دلیل می آوردند حجاب تو دکتر و پرستار و مریض را ناراحت می کند. قبل در رشته میکروبیولوژی تحصیل می کردم و پس از اسلام آوردن مرا بسیار اذیت می کردند و حتی شهریه 700 دلاری بنده به 2000 دلار افزایش یافت و وقتی اعتراض کردم گفتند شهریه خارجی ها سه برابر است و به خاطر همین مسائل از ادامه تحصیل بازماندم.»

گلندا که حالا سمیه شده است، از امام رضا خواسته بود که توفیق خادمی‌اش را به او اعطا کند و این توفیق هم اکنون بعنوان خادم افتخاری نصیب او شده است.

 

وهابی‌ها باعث شدند شیعه شوم!

شهر کانو در نیجیریه محل تولد حافظ محمد سعید است. کشوری که جنوب غربی آن مسلمان‌نشین و جنوب شرقی‌اش مسیحی‌نشین است. کسی که زمانی مذهب مالکی را تدریس می‌کرده است حالا یک شیعه تمام عیار است. در شیعه شدن او دو عامل نقش داشته است. امام خمینی(ره) و وهابی‌ها!

«عکس امام خمینی در برخی از جنبش‌های ما اسم رمز بود اما من از مذهب و آموزه‌های امام غافل بودم» تا اینکه او با دیدن عکس امام به دنبال فهمیدن راه و منش امام می‌رود.

اما دلیل دوم مصداق همان ضرب المثل معروف است که عدو شود سبب خیر: «وهابی های نیجریه علیه ایران و تشیع تبلیغ می کردند و سعی داشتند مردم را از علاقه به این دو منصرف کنند. با وجود این گونه تبلیغات مردم نیجریه بیشتر کنکجکاو می شدند که ایران و تشیع را بشناسند و پس از تحقیق و جست و جو به این مسأله پی بردند که تشیع مذهبی منطقی و عقلی است و ایران نیز آن گونه که وهابی ها درباره این کشور تبلیغ می کنند، نیست و تبلیغ شیعه هراسی و ایران هراسی توسط وهابیون نتیجه ای بر عکس داده و مردم را مشتاقانه به دنبال آشنایی با این دو مبحث می کشاند و در نهایت به نفع ایران و تشیع تمام می شد.»

شیعه شدن او را با 5 سال در سایه اذیت و تهدید به ترور از سوی وهابی‌ها زندگی کردن اشنا کرده است. اما او که به گفته خودش با واقعه غدیر شیعه شده است از این راه پا پس نخواهد کشید.

 

نماز خواندن در جایی که شهید چمران بوده است لذت بخش است

تک فرزند خانواده‌ای امریکایی بود و مورد محبت پدر و مادرش. این محبت حتی بعد از اسلام آوردن او هم قطع نشد. سوالهایی داشت که جوابی برایشان پیدا نمی‌کرد تا اینکه آشنایی با مردی ایرانی (که بعدها همسرش شد) او را با قرآن آشنا ساخت. جواب سوالهایش را در قرآن پیدا کرده بود.

«ترزا کیم کرانفیل» که حالا به اسم لیلا می‌شناسندش بارها به ایران آمده بود تا اینکه از 5 سال پیش دیگر کاملا ساکن ایران شده است.

«بیشترین تاثیر را بر من قرآن داشت و بعد از آن آیت‌الله بهجت از افرادی بود که تاثیر زیادی بر زندگی من بعد از مسلمان شدن داشتند. کتاب‌ها، دعاها و ذکرهای ایشان را سعی می‌کردم بخوانم، با اینکه خواندن فارسی برایم سخت بود اما آرام می‌شدم و تاثیر خوبی بر من داشت.»

مرسد آیت الله بهجت، هنوز بهترین خاطره‌اش دیداری صمیمی با امام خمینی(ره) است: « یکی از خاطرات خوبم در ایران، دیدن امام خمینی(ره) از نزدیک بود. آن زمان امام خمینی در قم زندگی می‌کردند و در یک جلسه خصوصی با ایشان صحبت کردیم. شخصیت نورانی و خوب ایشان برایم یکی از بهترین خاطرات و تاثیرگذارترین‌شان بود. در بین اماکن ایران هم، مسجد جامع خرمشهر برایم جذابیت دارد. وقتی می‎بینم این همه شهید در آنجا حاضر بودند، کسانی مانند شهید چمران و...، نماز خواندن در آنجا را برایم لذت‌بخش می‌کند.»

اما او به نکته‌ای درباره تفاوت زندگی در ایران و آمریکا اشاره می‌کند که حتما برای ماهی‌هایی که درون آب و از آن غافلیم، حتما قابل توجه است: «زندگی در جامعه ایران برایم راحت است، زیرا اگر هر روز اذان را نشنویم نمادهای دین را نبینیم، امکان دارد دچار انحراف شویم. در جامعه غیر اسلامی کسی نیست که امر به معروف و نهی از منکر کند و این ویژگی خوب جامعه ایران است. رادیو قرآن و مساجد و دیگر برنامه‌های دینی این دین را در ایران زنده نگه داشته است و این خیلی اهمیت دارد.»

لیلا خان علاوه بر هیئات مذهبی و مجالس روضه و مولودی، مقید است که در راهپیمایی‌هایی نظیر روز قدس و 22 بهمن هم شرکت کند.

 

اولین مسلمان السالوادور

«اسکار السالوادوری» اولین مسلمان کشور السالوادور در آمریکای لاتین، علاوه بر اینکه به پنج زبان زنده دنیا مسلط است، مدرک کارشناسی هنرهای دراماتیک را دارد و مدرس دانشگاه در رشته زبان پرتغالی هم هست.

«وقتی من مسلمان شدم به همسرم گفتم که من تنها مسلمان این کشور هستم و تنها هستم و امیدوارم من را در تنهایی خود بپذیری.»

او بخشی از کتابخانه‌محل کارش را به کتب اسلامی اختصاص می‌دهد. جزوات اینترنتی را می‌گیرد و پرینت می‌کند تا بعد از سه سال علاوه بر همسرش دومین نفر هم در السالوادور مسلمان شود. اما حالا 100 شیعه در السالوادور زندگی می‌کنند.

«بعد از مهاجرت من و همسرم به ایران، مادر زنم به ایران آمد و برای یک ماه آمد ولی یک سال ماند و الان خواستار زندگی در ایران است. زندگی مسلمانان در کشور من راحت نیست. زیرا من می دانم که در این کشور ارتباط بردگی است و در حالی که انتخابات وجود دارد ولی مردم آنجا نمی تواند تصمیم مستقل بگیریم و دائما تابع آمریکا است و با کشورهای اسلامی در ارتباط نیستیم»

اسکار که نام مصطفی را برای خود برگزیده است امیرالمومنین و فاطمه زهرا (علیهما السلام) را الگوی خود می‌داند و در ررابطه را تفاوت ایران و کشورش می‌گوید: «من برای ایرانیان افسوس می خورم زیرا هنوز نمی دانند که دارای چه نعمتی هستند که در کشور اسلامی زندگی می کنند. در آمریکای لاتین می توان ساعت 8 بیرون باشیم در حالیکه در ایران امنیت زیادی وجود دارد و این به برکت جمهوری اسلامی ایران است»

او درباره خانواده‌های ایرانی و السالوادوری هم به نکته‌ای اشاره می‌کند: «وقتی برای نخستین بار به ایران آمدم، با دیدن روابط خانوادگی در این‌جا بسیار متعجب شدم. در کشور ما روابط خانوادگی اصلا به این صورت وجود ندارد که بخواهد گرم یا سرد باشد. در آن‌جا بچه‌ها به سن 15 یا 16 سالگی که می‌رسند، از خانه بیرون می‌روند و مستقل زندگی می‌کنند. در کشور ما احترام به پدر و مادر هم وجود ندارد.»

منبع:http://www.alvadossadegh.com/fa






برچسب ها : قرآن  , وهابی  , شیعه  , دختر معاون کلیسا  , رهیافتگان نمایشگاه قرآن  , سخنان تازه مسلمان ها  , خانواده ایرانی  ,

      

بسم الله الرحمن الرحیم


روزه و صبر کردن بر خواهش های دل فوائد بسیاری دارد،اصلا کدام فرمان پروردگار بی فائده است.مهم ترین اثر روزه همان اطاعت کردن از فرمان پروردگار عالم و خالق ما و تمام نعمت های ماست.روزه فوائد مادی و معنوی بسیاری دارد ، چیزی که در ادامه می آید بخشی از فوائد روزه از نوع مادی آن است که علم تاکنون توانسته بدان دست یابد.




آزمایش های آزمایشگاه حیوانات نشان داده است که روزه داری متناوب بر طول عمر، کاهش التهاب بافتهای بدن، کاهش خطرات بیماری های قلبی، دیابت، سرطان، افزایش توانایی های ذهنی، کاهش خطر ابتلا به آلزایمر و بیماری پارکینسون، موثر است و باعث بهبود علائم پیری و اختلالات وابسته به سن می شود.

به گزارش مجله شبانه باشگاه خبرنگاران،ادیان همواره مدعی بوده اند که روزه برای روح و روان خوب است، اما مزایای آن برای بدن تا اوایل سال 1900 به طور گسترده شناخته شده نبود ، این زمان بود که پزشکان شروع به توصیه روزه داری برای درمان انواع اختلالات مانند دیابت، چاقی و صرع کردند.

تحقیقات مربوط به محدودیت کالری در سال 1930 میلادی و پس از اینکه "کلایو مک کی" متخصص تغذیه دانشگاه کورنل (آمریکا-نیویورک) کشف کرد که حیوانات آزمایشگاهی که از سنین پایین رژیم غذایی دقیق روزانه داشته اند، در مقایسه با دیگر حیوانات که طبق میلشان غذا خورده اند، بیشتر زنده مانده اند و کمتر در معرض ابتلا به سرطان و دیگر بیماری ها بوده اند، آغاز شد.

تحقیق در مورد محدودیت کالری و روزه تناوبی در سال 1945 مصادف شد با زمانی که دانشمندان دانشگاه شیکاگو گزارش دادند، تغذیه متناوب روزانه طول عمر موشها آزمایشگاهی را (همانقدر که رژیم غذایی روزانه در آزمایشهای اولیه آقای مک کی ثابت کرده بود) افزایش می دهد.

علاوه بر این محققان دانشگاه شیکاگو نوشتند که به نظر می رسد، روزه داری متناوب، توسعه اختلالاتی که منجر به مرگ می شوند را به تاخیر می اندازد.

اخیرا مارک متسون (رئیس موسسه ملی در علوم اعصاب آزمایشگاهی عمر) و دیگر پژوهشگران از این ایده که "روزه داری متناوب احتمالا خطرات ابتلا به بیماریهای حاد مغزی در زندگی آینده را کاهش می دهد" دفاع و پشتیبانی کرده اند.

ماتسون و همکارانش با این تحقیقات نشان دادند که  روزه داری دوره ای از نورونها (یاخته های عصبی) در برابر انواع مختلفی از استرس مخرب، محافظت می کند.

در ادامه این مطالعات، گروه او نشان داد که روزه داری متناوب اثراتی همچون: محافظت در برابر آسیب های سکته مغزی و کاهش بیماری پارکینسون را به همراه داشته و علائم بیماری آلزایمر را نیز کند می کند.

در سال 2011 تحقیقات ارائه شده در جلسه علمی سالانه کالج آمریکایی قلب و عروق در ایالت نیو اورلئان، نشان داد که روزه داری باعث افزایش 1300 درصدی هورمون رشد انسان (HGH) در زنان و به طور حیرت انگیز 2000 درصد در مردان می شود.

"HGH" معمولا به عنوان "هورمون تناسب اندام" نقش مهمی در حفظ سلامت، تناسب اندام و طول عمر، از جمله ارتقاء رشد عضلانی و افزایش از دست دادن چربی بدنتان در بالاترین حد سوخت و ساز بدن، دارد.

دیگر مزایای روزه داری متناوب عبارت اند از :

- نرمال کردن حساسیت انسولین و لپتین که عامل کلیدی در سلامت مطلوب است

- بهبود نشانگرهای زیستیِ بیماری

- کاهش التهاب و کاهش آسیب های رادیکال های آزاد

- کاهش سطح تری گلیسرید

- حفظ عملکرد حافظه و یادگیری
 
مزایای روزه داری متناوب بر روی مغز

"ماتسون در تحقیق دیگری از مزایای روزه به روی نورون ها می گوید:  اگر شما برای 10-16 ساعت غذا نخوردید، بدن برای تولید انرژی،به سراغ ذخایر چربی خود می رود و اسیدهای چرب به نام کتون وارد جریان خون می شوند. این مسئله برای محافظت از حافظه و قابلیت یادگیری، ثابت شده است.
 
محققی دیگر به نام "اندرو ویل" دکتر و پروفسور دانشگاه آریزونا طبق تحقیقات خود بر روزه داری معتقد است:علاوه براین که روزه داری سطح قند خون و انسولین را کنترل می کند، به ما کمک می کند تا با نوسانات خلقی، تنش های زندگی، و افسردگی، مقابله کنیم و هچنین فعالیت سلول های عصبی را افزایش می دهد.

به گفته او، آزمایش ها نشان داده که روزه داری متناوب بر طول عمر، کاهش التهاب بافتهای بدن، کاهش خطرات بیماری های قلبی، دیابت،سرطان، افزایش توانایی های ذهنی، کاهش خطر ابتلا به آلزایمر و بیماری پارکینسون، موثر است و باعث بهبود علائم پیری و اختلالات وابسته به سن می شود.

همچنین روزه داری متناوب" عملکرد سیستم عصبی خارجی را ارتقاء می دهد. این اعصاب است که اطلاعات را بین مغز و تمام اندام های بدن منتقل می کند که به نوبه خود علائم ناخواسته پیری را بهبود می بخشد.






برچسب ها : اسلام  , روزه  , امساک  , رمضان  , خواص روزه داری  , تحقیق و پژوهش  , بدن انسان  ,

      

وقتی شعله های آتش هجوم می آورد هیچکس به تماشا نمی ایستد. اگر نتوانند آن را مهار کنند، حتما فرار می کنند . اما وقتی راه فرار وجود نداشته باشد باید به دیوار و سپری پناه برد. آنجاست که انسان حیران و مضطرب به دنبال پناهگاهی می گردد. یافتن سپری که او را در مقابل خطر سوختن در آتش نگه دارد، آنقدر ارزشمند است که حاضر می شود تمام دارایی خود را نثار کند.

وقتی کسی پناهگاهی پیدا کند تا بتواند جانش را نجات دهد و از آتش گرفتن و سوختن در امان بماند،آنقدر خوشحال و مسرور می شود که دیگر حرارات هایی ناشی از آتش را که تا پشت سنگر می رسند و او را اذیت می کنند نمی بیند. تحمل آن گرما و حرارت در حالت عادی ممکن است بسیار سخت باشد، اما آنجا هیچکس به این مسئله خُرده نمی گیرد. گِله و شکایت نمی کند. همینکه از سوختن در آتش جان سالم به در برده خدا را هزاران مرتبه شکر می کند و از سر شوق و شادمانی کلاهش را به هوا می اندازد.

آتش های دنیا هر چه باشند در مقابل آتش جهنم بسیار ناچیز است. آتشی که در جهنم برافروخته می شود آنقدر سوزان است که اگر کسی را از آنجا بیرون بیاورند و در یکی از سوزاننده ترین آتش های دنیا بیندازند، خوابش خواهد برد. آتش های دنیا با تمام بزرگی شان یک جز از هفتاد جزء آتش جهنم است.

علاوه بر این، سوختن در دنیا به مراتب از سوختن در آخرت ضعیف تر است. در این دنیا ادراکات انسان ضعیف هستند، ولى در آخرت ادراکات انسان به کمال نهایى خود می رسد از همین رو سوزش بیشترى احساس مى‏کند. در این دنیا پس از رسیدن سوزش به استخوان احساس سوزش کم مى‏شود، ولى در جهنم خداوند مجددا گوشت تازه مى‏رویاند و از تخفیف عذاب جلوگیرى مى‏کند.

شدت حرارت آتش جهنم آنقدر زیاد است که گرفتاران در آن، حاضر می شوند برای یک لحظه خلاصی از آن عزیزان خود، همانها که در دنیا زندگی خود را برایشان فدا می کردند را، زیر پای خود انداخته، یا سپر بلای خود کنند.

اما خداوند متعال آنقدر مهربان، رئوف و حکیم است که فکر آنجا را هم کرده است. برای اینکه بندگانش از آتش سوزان آنجا در امان باشند سپری قرارداده است که هرکس به آن پناه ببرد نجات می یابد.

برای آنکه آن سپر را بشناسیم تا بدان پناه ببریم بهتر است به کلام دلنشین پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله گوش بسپاریم که فرمود:

روزه سپر در برابر آتش جهنم است.

نکته ای که باید به آن توجه نمود این است که روزه لطف و رحمت خداوند مهربان است. از این رو باید قدر آن را دانست و خدا را بر این نعمتش شکر نمود. لازمه شکر هم، صبر و رضایت است. یعنی کسی که روزه میگیرد ابراز ناراحتی و سختی نکند. در مقابل آسایشی که روزه، به سبب سپر بودنش در مقابل آتش جهنم برای انسان ایجاد می کند، بی انصافی است کسی از تشنگی و گرسنگی آن، مخصوصا در فصل گرما، شکایت کند. خلاف مروت و جوانمردی است کسی در مقابل نعمتی به این بزرگی، سختی ها را ببیند و بی تابی کند ولی تاثیرات عجیب روزه را نبیند.

 

منبع:http://serat.mihanblog.com






برچسب ها : حضرت محمد(ص)  , حدیث  , روزه  , جهنم  , سپر آتش  , صبر  , امساک  ,

      

داستان زیر داستان اولین نماز دکتر جفری لانگ استاد ریاضیات دانشگاه کانزاس است.(ص 158 کتاب
 وی که در خانواده ای پروتستان در آمریکا به دنیا آمده در 18 سالگی بی خدا می شود. وی از طریق یکی از دانشجوهای مسلمانش نسخه ای ترجمه شده از قرآن هدیه گرفت و ظرف سه سال همه ی آن را مطالعه کرد و در پایان تصمیم گرفت اسلام بیاورد.

  برگرفته از کتاب “Even Angels Ask ” (حتی فرشتگان نیز می پرسند) اثر دکتر جفری لانگ. برگردان از ترجمه ی عربی این قسمت از کتاب توسط دکتر عثمان قدری مکانسی
 
 روزی که مسلمان شدم امام مسجد کتابچه ای درباره ی چگونگی ادای نماز به من داد.
 ولی چیزی که برایم عجیب بود، نگرانی دانشجوهای مسلمانی بود که همراه من بودند. همه به شدت اصرار می کردند که: راحت باش! به خودت فشار نیار! بهتره فعلا آرام آرام پیش بری…
  پیش خودم گفتم: آیا نماز اینقدر سخت است؟
  ولی من نصیحت دانشجوها را فراموش کردم و تصمیم گرفتم نمازهای پنجگانه را به زودی شروع کنم.
  آن شب مدت زیادی را در اتاق خودم بر روی صندلی نشسته بودم و زیر نور کم اتاق حرکت های نماز را با خودم مرور می کردم و توی ذهنم تکرار می کردم. همینطور آیات قرآنی که باید می خواندم و همچنین دعاها و اذکار واجب نماز را…
   از آنجایی که چیزهایی که باید می خواندم به عربی بود، باید آنها را به عربی حفظ می کردم و معنی اش را هم به انگلیسی فرا می گرفتم.
  آن کتابچه را ساعت ها مطالعه کردم، تا آنکه احساس کردم آمادگی خواندن اولین نمازم را دارم.
  نزدیک نیمه ی شب بود. برای همین تصمیم گرفتم نماز عشاء را بخوانم…
  در دستشویی آن کتابچه را روبروی خودم گذاشتم و صفحه ی چگونگی وضو را باز کردم.

دستورات داخل آن را قدم به قدم و با دقت انجام دادم. مانند آشپزی که برای اولین بار دستور پخت یک غذا را انجام می دهد!

  وقتی وضو را انجام دادم شیر آب را بستم و به اتاق برگشتم در حالی که آب از سر و وصورت و دست و پاهام می چکید. چون در آن کتابچه نوشته بود بهتر است آدم آب وضو را خشک نکند1…
     وسط اتاق به سمتی که به گمانم قبله بود ایستادم. نگاهی به پشت سرم انداختم که مطمئن شوم در خانه را بسته ام! بعد دوباره به قبله رو کردم. درست ایستادم و نفس عمیقی کشیدم. بعد دستم را در حالی که باز بود به طرف گوش هایم بالا بردم و با صدایی پایین "الله اکبر" گفتم.
       امیدوار بودم کسی صدایم را نشنیده باشد! چون هنوز کمی احساس انفعال می کردم، یعنی هنوز نتوانسته بودم بر این نگرانی که ممکن است کسی من را زیر نظر دارد غلبه کنم.
        ناگهان یادم آمد که پرده ها را نکشیده ام و از خودم پرسیدم: اگر کسی از همسایه ها من را در این حالت ببیند چه فکر خواهد کرد!؟
        نماز را ترک کردم و به طرف پنجره رفتم و نگاهی به بیرون انداختم تا مطمئن شوم کسی آنجا نیست. وقتی دیدم کسی بیرون نیست احساس آرامش کردم. پرده ها را کشیدم و دوباره به وسط اتاق برگشتم…
        یک بار دیگر رو به سوی قبله کردم و درست ایستادم و دستم را تا بناگوش بالا بردم و به آرامی گفتم : الله اکبر.
        با صدای خیلی پایینی که شاید شنیده هم نمی شد به آرامی سوره ی فاتحه را به سختی و با لکنت خواندم و پس از آن سوره ی کوتاهی را به عربی خواندم ولی فکر نمی کنم هیچ شخص عربی اگر آن شب تلاوت من را می شنوید متوجه می شد چه می گویم!!
        پس از آن باز با صدایی پایین تکبیر گفتم و به رکوع رفتم بطوری که پشتم عمود بر ساق پایم شد و دست هایم را بر روی زانویم گذاشتم.
        … احساس خجالت کردم چون تا آن روز برای کسی خم نشده بودم. برای همین خوشحال بودم که تنها هستم.
        در همین حال که در رکوع بودم عبارت سبحان ربی العظیم را بارها تکرار کردم. پس از آن ایستادم و گفتم : سمع الله لمن حمده، ربنا ولک الحمد:
        حس کردم قلبم به شدت می تپد و وقتی بار دیگر با خضوع تکبیر گفتم دوباره احساس استرس بهم دست داد چون وقت سجده رسیده بود.
        در حالی که داشتم به محل سجده نگاه می کردم، سر جایم خشکم زد… جایی که باید با دست و پیشانیم فرو می آمدم. ولی نتوانستم این کار را بکنم! نتوانستم به سوی زمین پایین بیایم. نتوانستم خودم را با گذاشتن بینی ام بر روی زمین کوچک کنم…   به مانند بنده ای که در برابر سرورش کوچک می شود…
        احساس کردم پاهایم بسته شده اند و نمی توانند خم شوند.
        بسیار زیاد احساس خواری و ذلت بهم دست داد و خنده ها و قهقهه های دوستان و آشناهایم را تصور کردم که دارند من را در حالتی که در برابر آنها تبدیل به یک احمق شده ام، نگاه می کنند. تصور کردم تا چه اندازه باعث برانگیختن دلسوزی و تمسخر آنها خواهم شد.
        انگار صدای آنها را می شنیدم که می گویند: بیچاره جف! عرب ها در سانفرانسیسکو عقلش را ازش گرفته اند!
        شروع کردم به دعا: خواهش می کنم، خواهش می کنم کمکم کن…
        نفس عمیقی کشیدم و خودم را مجبور کردم که پایین بروم. الان روی دو زانوی خود نشسته بودم… سپس چند لحظه متردد ماندم و بعد پیشانیم را بر روی سجاده فشار دادم… ذهنم را از همه ی افکار خالی کردم و گفتم  سبحان ربی الأعلی :…
        الله اکبر
        این را گفتم و از سجده بلند شدم و نشستم. ذهن خود را همچنان خالی نگه داشتم و اجازه ندادم هیچ چیز حواسم را پرت کند.

        الله اکبر
        … و دوباره پیشانی ام را بر زمین گذاشتم. در حالی که نفس هایم به زمین برخورد می کرد جمله ی سبحان ربی الأعلی را خودبخود تکرار می کردم. مصمم بود که این کار را به هر قیمتی که شده انجام بدهم.
        الله اکبر
        … برای رکعت دوم ایستادم. به خودم گفتم: هنوز سه مرحله مانده. برای آن قسمت نمازم که باقی مانده بود با عواطف و احساسات و غرورم جنگیدم. اما هر مرحله آسان تر از مرحله ی قبل به نظر می رسید تا اینکه در آخرین سجده در آرامش تقریبا کاملی به سر می بردم.
        سپس در آخرین نشستنم، تشهد را خواندم و در پایان به سمت راست و چپ سلام دادم.
        در حالی که در اوج بی حسی قرار داشتم همچنان در حالت نشسته بر روی زمین باقی ماندم و به نبردی که طی کردم فکر کردم… خجالت کشیدم که چرا برای انجام یک نماز تا پایان آن اینقدر با خودم جنگیدم.
        در حالی که سرم را شرم آگین پایین انداخته بودم به خداوند گفتم: حماقت و تکبرم را ببخش، آخر می دانی من از جایی دورآمدم
         … هنوز راهی طولانی مانده که باید طی کنم.
        و در آن لحظه احساسی پیدا کردم که قبلا تجربه نکرده بودم و برای همین وصف آن با کلمات غیر ممکن است.
        موجی من را در بر گرفت که هیچگونه نمی توانم وصفش کنم جز اینکه آن حس به « سرما » شبیه، بود و حس کردم که از نقطه ای داخل سینه ام بیرون می تابد.
        چونان موجی بود عظیم که در آغاز باعث شد جا بخورم. حتی یادم هست که داشتم می لرزیدم، جز اینکه این حس چیزی بیشتر از یک احساس بدنی بود چون به طرز عجیبی در عواطف و احساسات من تاثیر گذاشت.
        گو اینکه « رحمت » به شکلی تجسم یافت و مرا در بر گرفت و در درونم نفوذ کرد.
        سپس بدون اینکه سببش را بدانم گریه کردم. اشک ها بر صورتم جاری شد و صدای گریه ام به شدت بلند شد. هرچه گریه ام شدیدتر می شد حس می کردم که نیرویی خارق العاده از رحمت و لطف مرا در آغوش می گیرد.
        این گریه نه برای احساس گناه نبود… گر چه این گریه نیز شایسته من بود… و نه برای احساس خواری و ذلت و یا خوشحالی… مثل این بود که سدی بزرگ در درونم شکسته و ذخیره ای عظیم از ترس و خشم را به بیرون می ریزد.
        در حالی که این ها را می نویسم از خودم می پرسم که آیا مغفرت الهی تنها به معنای عفو از گناهان است و یا بلکه به همراه آن به معنای شفا و آرامش نیز هست.3
        مدتی همانگونه بر روی دو زانو و در حالی که بسوی زمین خم بودم وصورتم را بین دو دستم گرفته بودم، می گریستم.
        وقتی در پایان، گریه ام تمام شد به نهایت خستگی رسیده بودم. آن تجربه به حدی غیر عادی بود که آن هنگام هرگز نتوانستم برایش تفسیری عقلانی بیابم. آن لحظه فکر کردم این تجربه عجیب تر از آن است که بتوانم برای کسی بازگو کنم.
        اما مهمترین چیزی که آن لحظه فهمیدم این بود که من بیش از اندازه به خداوند و به نماز محتاجم.
        قبل از اینکه از جایم بلند شوم این دعای پایانی را گفتم:

        خدای من! اگر دوباره به خودم جرأت دادم که به تو کفر بورزم، قبل از آن مرا بکش! مرا از این زندگی راحت کن.. خیلی سخت است که با این همه عیب و نقص زندگی کنم، اما حتی یک روز هم نخواهم توانست با انکار تو زنده بمانم...

نماز

 

منبع:http://golvaje77.parsiblog.com

 






برچسب ها : نماز  , تازه مسلمان  , رکوع  , سجده  ,

      
<      1   2   3   4   5   >>   >